![]() |
در بیطرفی این مقاله اختلاف نظر وجود دارد. لطفاً به گفتگوهای صفحهٔ بحث مراجعه کنید. |
دین، باور به موضوعات ایزدی، فراطبیعی، یا مقدس است که یه نیایش و پرستش میانجامد. به خود آن پرستش یا نمودهای نهادینه یا فرهنگی آن پرستش یا آمیزهای از این دو نیز دین میگویند.
واژههای دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخههایی از یک دین بکار میروند.
از بزرگترین دینهای جهان میتوان از دینهای ابراهیمی نام برد. دینهای ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقهٔ خاور میانه سرچشمه میگیرند عبارتند از اسلام، مسیحیت و یهودیت. دیانت های بابی و بهائی نیز ادیان نوینی هستند ولی در ادیان سامی ریشه دارند. از دینهای بزرگ دیگر در جهان میتوان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس نام برد. دینهای کهن فراوان دیگری نیز وجود دارد مانند زرتشتیگری، مانیگری، مهرپرستی و جز اینها.
فهرست مندرجات[مخفی شود] |
پیش از انکه دین کلمه شود روابطی بصورت کنش متقابل در میان انسانها رخ داد که نیازمند باورپذیری بود.ارزشها تابوها و...دین مانند اینهای مجازی اندیشه انسانها را از صورت غیب در روح این کنش ها دمید.
واژه دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه میگیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه «دا» به معنی اندیشیدن و شناختن میرسد. در اوستا واژه دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده است. در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها (ترکیب ها)یی گوناگونی از این واژه بر میخوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری (تبلیغ دینی)، دینکرد (کردار دینی)، دین یشت (نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا) و جز اینها.
واژه دین در عربی از ریشه «دان یدین دیانة» به معنای «نهایه الخضوع» و یا به معنی روش بکار رفته که در مجموع معنای «روش نهایت خضوع» را میدهد که دین حقیقی یعنی خضوع در برابر تنها کسی که شایسته آن است که همان خداوند تبارک و تعالی است.
پیوند دین و انسان، پیوندی دیرین و پایدار بوده، اما این رابطه، در گذر زمان چه در وجه فردی دین و چه در بعد اجتماعی آن، همواره دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. هرچند دین نقش و عملکردی همواره یکسان نداشته، اما از نخستین جوامع انسانی تا امروز، عنصری اساسی و بنیادین از هر اجتماع انسانی را تشکیل داده و یکی از اصلیترین محورهای صف بندیها و دسته بندیها در درون جوامع یا تمایز ملل از یکدیگر بوده است. در جهان امروز نیز، به رغم همه اختلاف نظرها، مجادلات و مبارزات، مباحث و تفسیرهای متفاوتی که از ماهیت و وظایف دین به دست داده شده، به نظر نمیرسد که از اهمیت و میزان گسترش و حضور آن در حوزههای خصوصی و عمومی زندگی بشری کاسته شده باشد.
لزوم تحصیل معرفت:
احتمال وجود مبدا و معاد مستلزم لزوم جستجو و تحصیل معرفت دینی است , زیرا اگر جهان خالقی علیم و حکیم داشته باشد , و مرگ پایان زندگی انسان نباشد و خالق انسان از خلقت او هدفی داشته و برای او برنامهای مقرر کرده , و تخلف از آن موجب شقاوت ابدی باشد , فطرت و سرشت آدمی ایجاب میکند که به این احتمال هر چند ضعیف باشد , به حساب عظمت و اهمیت محتمل ترتیب اثر بدهد , تا کار را به وسله تحقیق به نفی یا اثبات یکسره کند, چنان که اگر احتمال بدهد سیم برق اتصالی پیدا کرده , که بر فرض اتصال , زندگی او طعمه حریق میشود آرام نمیگیرد تا یقین کند خطری او را تهدید نمیکند.
بر اساس پژوهشی که موسسه بین المللی نظرسنجی گالوپ، انجام داده، پس از ملیت، مذهب، دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار میرود. اما دین چیست و آیا با وجود آیینها و مذاهب گوناگونی که هر یک قصد دارند پیروان خود را به شکلی ویژه به مقصدی خاص رهنمون شوند، میتوان تعریفی واحد از آن ارایه کرد؟ ارایه تعریفی جامع و مانع از مفهومی به گستردگی دین، چه از منظری درون دینی و چه از چشم اندازی برون دینی، دشوار به نظر میرسد. با این همه در تعریفی حداقلی، شاید دین مجموعهای از آموزههایی باشد که در ذات خود معطوف به "امر قدسی" اند. از سوی دیگر، مشکل تنها ارایه تعریفی فراگیر و مقبول از مفهوم دین نیست. آنچه در عمل مشاهده شده، آن است که در بسیاری از موارد، ادیان به رغم آموزه هایشان در مورد وحدت و مهربانی، خود یکی از عوامل جدایی، تفرقه و جنگ و دشمنی بوده اند. بسیاری از پژوهشگران در پاسخ به این سوال که در چنین وضعیتی، رسالت و نقش دین را چگونه باید تبیین کرد؟ میگویند که آنچه باید بیش از هر چیز دیگر مورد توجه قرار گیرد، ذات و جوهره ادیان و صبغه معنوی و فرهنگی آنهاست. فارغ از چنین مباحثی، به نظر میرسد که در جهان امروز، در این نکته نمیتوان تردید کرد که نقش و اهمیت سیاسی و اجتماعی دین از چند دهه پیش به این سو، به صورت فزایندهای افزایش یافته است. در این اقبال مجدد، به نظر میرسد که برداشتهای بنیادگرایانه از دین، با سرعت بیشتری گسترش یافتهاند و اکنون به عنصری مهم در مناسبات و معادلات سیاسی و اجتماعی بدل شده اند.
در جهان امروز، به همان اندازه که دین مهم است و عاملی هویت بخش به شمار میرود، رهبران و مراجع دینی نیز، از موقعیت و اهمیتی قابل توجه برخوردارند. بر اساس پژوهش موسسه گالوپ مردم جهان امروز بیش از هر مرجع دیگری، به رهبران و مراجع مذهبی اعتماد دارند. قدرت یابی مجدد دین، به عنوان عاملی تعیین کننده در حوزه زندگی عمومی، پیامدهایی ویژه نیز به همراه خواهد داشت و از جمله میتواند به گسترش و تعمیق اختلافها در برداشتها و تفسیرهای پیروان ادیان و مراجع مذهبی بینجامد.
یونگ :مذهب به معنای احترام از روی وجدان و با کمال توجه به عوامل غیر عقلانی روان و سرنوشت فرد یا به عنوان رعایت دقیق و به حساب آوردن برخی عوامل نادیدنی و غیر قابل کنترل , یک نگرش غریزی خاص انسان است .
انسان موجودی است مرکب از تن (جسم) و روان (روح) و عقل و هوی (خواسته) و در اثر این ترکیب , فطرت او در جستجوی سعادت مادی و معنوی و رسیدن به کمال مقصود از هستی خویش است.
و از طرفی حیات هر فردی از افراد انسان دو بعد دارد ؛ فردی و اجتماعی ؛ مانند هر عضوی از اعضای بدن که گذشته از زندگانی خاص خود , تأثیر و تاّثر متقابل با بقیه اعضا دارد.
از این رو انسان نیازمند برنامهای است که تضمین کننده سعادت مادی و معنوی و حیات فردی و اجتماعی او باشد و چنین برنامهای دین حق است که احتیاج به آن ضرورت فطرت انسان است.
(نظر اسلام در قران: (سوره روم آیه ۳۰: پس به پا دار روی خود را برای دین در حالی که مستقیم در آن باشی به توحید , این فطرت خداست که مردم را بر آن آفریده است.))
و برای هر موجودی کمالی است که رسیدن به آن کمال به جز تبعیّت از سنّت و آیینی که برای تکامل و تربیت او معیّن شده میّسر نیست, و انسان هم از این قاعده مستثنی نیست.
(نظر اسلام در قرآن: (سوره طه, آیه ۵۰: گفت: پروردگار ما آن کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد.))
زندگی انسان متن و حاشیه و اصل و فرعی دارد , اصل و متن خود اوست و حواشی و فروع آن , آنچه به او تعلق دارد ؛ مانند مال , مقام فرزند حب ّ ذات و علایق ذات , زندگی آدمی را با دو آفت غم و اندوه , و نگرانی و ترس به هم آمیخته , غم و غصه برای آنچه ندارد تا به او برسد , و ترس و نگرانی که مبادا حوادث روزگار آنچه را دارد از او بگیرد .
ایمان به خدا هر دو آفت را ریشه کن میکند ,چون ایمان به خداوند عالم و قادر و حکیم و رحیم او را وادار به انجام وظایفی میکند که برای او مقرر شده است , و با انجام وظایف بندگی میداند خداوند به عنایت حکمت و رحمت , او را به آنچه خیر و سعادت اوست واصل , و از آنچه مایه شر و شقاوت اوست باز میدارد .
بلکه با یافتن حقیقتی که هر حقیقتی در برابر او مجاز است , و هر چه غیر اوست سرابی است که نمایش آب است , گمشده ایی ندارد , و با ایمان به خدا آنچه فانی و ناپایدار است برای او جاذبه ایی ندارد.
(نظر اسلام در قرآن: (سوره نحل آیه ۹۶: آنچه نزد شماست پایان یابد و آنچه نزد خداست پاینده است.))
بنابراین از نداشتن آنها غم و غصه ایی ندارد.
(نظر اسلام در قرآن: سوره یونس آیه ۶۲ , ۶۳ , ۶۴: (همانا اولیا الله نه ترسی بر آنان است و نه محزون میشوند , آنها کسانی هستند که ایمان آوردند و پرهیزکارند , برای آنهاست بشارت در زندگی دنیا و آخرت , تبدیلی برای کلمات خدا نیست , آن همان رستگاری عظیم است.))
آنچه اعصاب آدمی را در این زندگی فرسوده میکند , اضطرابها و هیجانهایی هست که از شادمانی ظفر به علایق مادی و افسردگی از نرسیدن به آنها حاصل میشود , و لنگر , ایمان است که در طوفان این امواج به مومن ایمان و آرامش میدهد .
(نظر اسلام در قرآن: (سوره حدید , ایه ۲۳: (تا ذریغ نخورید " اندوهگین نشوید " بر آنچه از شما فوت شده و نه شاد شوید بدانچه به شما آمده است .))
(نظر اسلام در قرآن: (سوره رعد , آیه ۲۸: (آنان که ایمان آوردند و مطمئن میشود دلهای آنها به ذکر خدا , آگاه باشید که به یاد خدا , آرام میشود دل ها.))
دین از عجز انسانهای اولیه در یافتن توجیه علمی برای پدیدههای طبیعی همچون طوفان ،صائقه، زلزله، مرگ و غیره... سرچشمه گرفت بدین ترتیب که سعی در نسبت دادن دلیل این پدیدهها به موجود یا موجوداتی به نام خدا نمود و سپس به عنوان ابزاری در دست طبقات حاکم بر جوامع مختلف برای سرکوبی و وادار نمودن تودهها به تمکین در مقابل آنان بقا یافت. دینهای مختلف در سراسر جهان همواره انسانها را به قناعت پیشگی و توجیه مصائب بشری و ازلی خواندن آنان فراخوانده اند.
به قول ناپلئون "دین بهترین وسیله برای ساکت نگه داشتن مردم است."
گفته هایی اینچنینی فقط از طرف کسانی صادر میشود که به یک دین خاص معتقد نبوده و لذت اعتقاد را نچشیدهاند تا بفهمند که دین جویی و اعتقاد به خداوند در سرشت انسان وجود دارد همانگونه که انسان تشنه از آب لذت میبرد نه اینکه ایجاد دین بدلیل نادانی انسان اولیه بوده است.
تغییر ناپذیری: منظور این است که هیچ گزارهای با مرور زمان دستخوش تغییر نمیشود. در گزارههای اخباری همان طور که عرض کردم تغییر از دو منشأ نشأت می گیرد. یا گزاره اولیه اساسا غلط بوده است نظیر اندیشه زمین مرکزی که با رشد علم باطل شد و یا آنکه گزاره درست بوده ولی امر واقعی که صدق گزاره ناشی از تناظر با آن بوده در طول زمان دستخوش تغییر شده است. گزارههای اخباری که ناظر به امر خارجی در عالم است به چند دسته تقسیم میشود.ر.ک.ختم نبوت، مرتضی مطهری
درستی: درستی یا صدق عبارت است از اینکه جهان خارج آنجنان باشد که ما به آن علم داریم. به عبارت دیگر امر ذهنی مطابق امر واقعی باشد، که به آن ارجاع می دهد.ر.ک.رئالیسم
مساله بسیار مهم این است که باید بین دین بمثابه امر قدسیمندرج در کتاب مقدس و سنت از یک سو و معرفت دینی یعنی فهم افراد از این تمایز قائل شد. ممکن است درک ما از یک واقعه، موجود و یا مفهوم عوض شود و نیز درک ما می تواند نادرست باشد. مثلا اعراب بدوی و حکمای صدرایی و ساینتیست های مدرن «فرشتگان» و «سماوات» را به گونههای مختلفی می فهمند. این تغییر در معرفت دینی ارتباطی با کذب یا تغییر گزارههای دینی ندارد، بلکه ناشی از تغییر چارچوب ها و پارادایم های شناختی افراد است و در دین هم جایی درخواست جمود فکری نشده است و به کسی گفته نشده بکوش نظیر اعراب بدوی فکر کنی. ر.ک. تحول فهم دین، احمد واعظی
1- گزارههای ساینتیفیک:صدق این گزاره ها ارجاع به امور مادی و قابل تجربه حسی دارد و صدق و کذب آن توسط تجربه مشخص می گردد. مثلا در قرآن گفته شده هیچ انسانی دو قلب ندارد. چنانچه قلب را به معنای ظاهری آن تفسیر کنیم و نه معنای عرفانی، اگر انسانی یافت شد که دو قلب داشت این گزاره باطل میشود. البته دانشمندان مسلمان بسیاری بخصوص پس از قرون 6 و 7 و تا قبل از مواجهه با عوم تجربی در قرن نوزدهم بیشتر این عبارات را به صورت سمبلیک معنا می کردهاند و هنوز این گرایش تفسیری نزد شیعیان بشدت مورد اقبال است. ر.ک. تفسیر المیزان ذیل آیه 7 سوره آل عمران و اصول و فلسفه و روش رئالیسم مقاله چهارم
2- گزارههای فلسفی هستی شناختی و ...: این گزاره ها بر خلاف گزارههای تجربی به امور محسوس مادی ارجاع ندارد و لذا اثبات یا ابطال آنها خارج از حوزه علم است. این گزاره ها نظیر «علیت»(هر معلولی علتی دارد.)پیشا تجربی هستند و جزء مبادی مابعد الطبیعه علم به شمار می رود.ر.ک. «مبادی مابعد الطبیعه علوم نوین، برت، ترجمه: سروش» اثبات یا ابطال این گزاره ها بر عهده برهان فلسفی است. عمده مطالب مربوط به خدا نظیر سوره توحید در این حوزه قرار می گیرد. ر.ک. اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله پنجم
3- گزارههای تاریخی: این گزاره ها بیان می کند، که زمانی اتفاقی افتاده است و یا خواهد افتاد. برای بررسی این گزاره ها به گزارشات تاریخی نزدیکتر به زمان واقعه مراجعه میشود. به هر حال این گزارشات به علت ضعف تاریخ نگاری بعید است که ابطال شود. نظیر قصص انبیا
4- اخبار غیبی: این گزاره ها محتوای ارجاعی به عالم غیب دارد، نظیر فرشتگان و یا قیامت. برخی از این گزاره ها از طریق تجربه اشراقی قابل بررسی هستند. اما اشراق توان ابطال آن را ندارد و از مومنین خواسته شده به آن ایمان بیاورند.
5- گزارههای اخباری اعتباری: این گزاره ها ناظر به امری واقعی در خارج از وجود ما نیست. عمده گزارههای اجتماعی از این قبیل است. مثلا گزاره مربوط به ارث و مالکیت و امثال آن گزاره هایی است، که صدق و کذب آن نه بر اساس تطابق با امر واقعی خارجی غیر انسانی، بلکه بر مبنای قراردادهای اجتماعی تعیین می گردد. مثلا جامعهای اعتبار می کند که ارث شوهر از همسر خود فلان قدر باشد و جامعهای جور دیگر اعتبار می کند. این قبیل گزاره ها بخشی از آموزههای دینی را تشکیل می دهند وگزاره ها تابع قراردادهای اجتماعی اند، لذا دوام آنها بستگی به خواست اجتماع دارد و اگر قرآن گفته آموزه هایش جاودانهاند به این معنا نیست که ضرورتا در همه جوامع انسان ها همین آموزه ها را به کار می بندند. ر.ک. اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقاله ششم
5- گزارههای انشایی(احکام و ادعیه): این گزاره ها محتوای اخباری ندارند و لدا صدق و کذب در خصوص آنها بی معناست. بنابراین همیشگی بودن آنها به این معنا نیست که همیشه درست هستند، بلکه بدین معناست که همیشه باید به کار بسته شوند.ر.ک. هست ها و بایدها، عبدالکریم سروش