دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

[همراه با ترجمه فارسی ، انگلیسی ، فرانسوی ، اسپانیائی ، آلمانی، ایتالیائی و روسی , منشور کوروش ,]

**********
۱- از زمان نگارش , منشور کوروش , تا به امروز بیش از ۲۵ قرن مى گذرد . او که ندا در می داد هیچ یوغى برازنده انسان نیست ، ,در ژرفای نیک اندیشی
بر بام بلند آبروی انسان ایستاد
... و بلندای آزادی وخرسندی همه روّیه ی آدمی را
در استوانه ای به یادگار گذاشت .,
البته من نمی دانم چرا در حالی که ۷۰۰۰ سال است که مردم در این سرزمین زندگی می کنند ، تا ۸۰ سال پیش نام کوروش چندان برجسته نبود ؟ و چرا در شاهنامه فردوسى که منبع و مرجع اصلى افسانههاى مربوط به ایران باستان است ، هیچ ذکرى از نام و حیات کوروش نیست ؟ چرا فردوسی اسکندر را ستایش می کند و حتی او را به مکّه می فرستد و حاجی می کند ! اما کوروش و داریوش را نمی شناسد ؟ این که بپنداریم کوروش ، لابد همان فریدون شاه ایران زمین است ، قانع کننده نیست .
همچنین نمی دانم آیا مردم سرزمینهاى لیدی، بابل و مصر ... ، همه و همه ، با کمال میل و با اشتیاق ، خواهان تسلط هخامنشیان بودند ، یا نه ؟ یعنی کوروش و داریوش و کمبوجیه و ...هیچ جنگى براى فتح و یا سرکوب شورش مردم این سرزمینها انجام ندادند ؟ و همه چیز با سلام و صلوات صورت گرفت !؟ ...بگذریم ...

در سال ۱۲۵۸ خورشیدی ( ۱۸۷۹ میلادی ) به دنبال کاوش در شهر باستانی بابل ، در میاندورود (بین النهرین) به دست باستان شناسى کلدانى به نام ,هرمز رسام, ، استوانه اى از گل پخته به خط بابلی نو [اکدى] ، از دل خاک بیرون آمد که گمان مى رفت نبشته اى از فرمانروایان آشور و بابل باشد، اما [پس از گرته بردارى و آوانویسى و ترجمه] مشخص شد که این نبشته در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمان کوروش و به هنگام ورود به شهر بابل نوشته شده است . با این یادآوری که گل نبشته های کشف شده از تخت جمشید ، نیز سند مهّم دیگری است که نفی بیگاری و بردگی انسان را تاکید می کند ــ باید اضافه کنم گرچه کوروش در منشورش ، هشیارانه خودش را به , مردوخ , خدای بابل هم می چسباند ، اما روح برخورد انسانی این فرمان با مردمان در بند ، و حق آزادی که کورُوش این , شهریار روشنایى ها ,، برای همه انسان ها و دین ها پذیرفته و نمود عملی آن [هم زیستی ملّت های گوناگون در امپراطوری بزرگ ایران] ــ آدمی را به تأمل وامی دارد .
البته خودآگاهى و تدوین حق ، یک پدیده مُدرن است و اگر در منشور کوروش نکاتی می بینیم که با ادّعاهاى حقوق بشر مدرن قابل تطبیق است ، معنی اش این نیست که کوروش، تئورى حقوق بشر داشته، یا حق را به مفهوم ,حق داشتن‏, در برابر ,حق بودن‏, ، تمام و کمال مى‏دانسته است . در دوران گذشته، نه خودآگاهى‏اى در این باره وجود داشت و نه اساساً این مطلب تدوین شده بود . اگر می گوئیم منشور حقوقى کوروش، یکى از نخستین اسناد حقوق بشر در تاریخ است ، از جمله به رفتاری تکیه می کنیم که با حقوق بشر مدرن قابل تطبیق است ، وگرنه پُر واضح است که تفاوت حقوق بشر نوین با آنچه در گذشته مطرح شده ، در خودآگاهى و تدوین است ، یعنى انسان مدرن و جامعه مدرن به یک خودآگاهى دست‏یافته است . به عبارت دیگر، این مطلب را از پس ذهنش به پیش ذهنش آورده، آن را تدوین کرده، حول این موضوع و مفهوم تنیده و بدین‏صورت یک سیستم جدید پدید آورده است .

۲ - بیشتر ما در خانه امان دیوان حافظ ...کلیات شمس ،سعدی،خیام ،سنایی ،فردوسی...همه را داریم . عکس های تخت جمشید ، عکس آرامگاه کوروش ، ستارخان ، [وچه بسا] ارانی و مصدق و حنیف و بیژن و گلسرخی و پاکنژاد و طالقانی و خیابانی ...و قله دماوند ...به گوش مان آشناست ، اما عبرت گرفتن از دیروز کو ؟ فرهنگ کجاست؟...
به این شرط که در , تاریخ , ، زندگی نکنیم و درجا نزنیم و با تکیه بر فضل و هشیاری پیشینیان ، جهل و جمود خود را نپوشانیم ، به این شرط که از زندان گذشته [و نیز آینده] به در آئیم و باور کنیم , آینده ، همین اکنون است , ــ [در این صورت] ، یاد نیاکان ، و کسانی که پیام آور جوانمردی و انصاف ، بودند، خودباختگی و بی هوّیتی را کنار خواهد زد و پرسش های زیبائی چون , ما چگونه ما شدیم ؟, و ,در کجای این جهان ایستادهایم؟, ــ آتش مقدّس شک را به هیزم خشک یقین های کور خواهد انداخت .

۳- منشور کوروش که اصل آن به انگلیس برده شده، در یکى از بوستان هاى عمومى شهر ,سن دیه گو, در ایالت کالیفرنیا در جنوب آمریکا هم نصب شده که بسیار نیکوست . ای کاش در همه شهرهای میهنمان نیز چنین می شد و چه خوب است ارزش های انسانی را که این انسان باگذشت روی آن انگشت می گذارد ، به کودکان خود نیز بیآموزیم ، اما واقعش این است که زیر نام کوروش کبیر و منشور جاودانه اش نیز ، بیداد و اشغالگری توجیه می شود . مگر نه اینکه دولت شارون نیز ، با سوء استفاده از تورات مقدس و عواطف مردم خوب یهود ، زیر عَلم کوروش به عنوان ,منجی بنی اسرائیل, سینه می زند ؟ پس چرا ارزش های انسانی را که در منشور او به صراحت تأکید شده ، زیر پا می گذارد ؟ آیا آنچه در سرزمین های اشغالی می گذرد ، همانست که در عصر کوروش ، در بابل گذشت ؟
اسرائیل را رها کنیم و به کشور خودمان بیآئیم ، در جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ، برای مدتی کوتاه ، , منشور کوروش , که هم اکنون نیز [نه در ایران] ، در موزه بریتانیا است ، در مجموعه شهیاد - میدان آزادی، به نمایش گذاشته شد و شاه نیز که حکومتش عملاً پیام انسان دوستانه کوروش بزرگ را زیر پا گذاشته بود ، با اشاره به آن ، مانور داد و ، وابستگی ، شکنجه های ساواک و سرکوب آزادیخواهان را ماست مالی کرد . البته رژیم پیشین با همه بیدادش ، این همه دروغ و دغل که اکنون شاهدیم ،نداشت .

۴ – استبداد زیر پرده دین ،نیز که در لحظات حساّس ، از رادیو سراسری ، سرود , ای ایران ای مرز پر گهر , را پخش می کند ! ، هر جا بازی با عواطف مذهبی مردم را کافی ندانسته ، با تکیه به ایران باستان و مفاخر پیشینیان ، از منشور کورُوش ، ,قانون حمورابی, ، و کتاب , مادگان هزار دادستان , مایه می گذارد ! و حالا هم که قرار است دولت انگلیس منشور کورُوش را به طور موقت به موزه های ایران قرض بدهد ! ادای ملّی گری در می آورد .
حالا همان ها که می پنداشتند : شاهان ننگ تاریخ اند و ملی گرائی توحّش است ــ منشور کورش را بر اولین نقشه طلایی ایران در مسجد کبود تبریز به رُخ می کشند و [بر روی نقشه مزبور] ،کاخ آپادانا، فردوسی، رستم ،نمادى از مقبره داریوش کبیر در نقش رستم ، و بخشهایى از سخنان کوروش کبیر را به معرض نمایش می گذارند !
در تبلیغات ریاست جمهوری اخیر نیز ، برخی از کاندیداها در سخنرانی های تبلیغاتی ، روضه حقوق بشر می خواندند و منشور کورُوش از زبانشان نمی افتاد ! و سرودهای ملی سر می دادند و شبکه یک تلویزیون جمهوری اسلامی ، در حالیکه آیه الله خامنه اى را نشان می داد ، برخلاف موارد مشابه که موسیقى فیلم محمد رسول الله و یا سریال امام على پخش مى شد ، سرود اى ایران را با صداى بنان همراه با همخوانى زنان پخش می کرد !
تعدادى از کاندیداها و حتى برخى از ائتلاف هاى فعّال جناح راست و چپ نیز تراکت ها و بروشورهاى کوچک و بزرگى از تصاویر تخت جمشید و برج آزادى را در اماکن مختلف نصب کرده بودند و از افتتاح هتل بین المللى به اسم داریوش ! در جزیره کیش توسط رئیس جمهور صحبت می کردند .

۵ - امثال صادق خلخالی ، شیخ جنایتکاری که با آئین انبیاء و اولیاء ، و با رحمت و مهر به راستی بیگانه بود ، جزوه ای دارد که ای کاش و صد کاش در همان زمان شاه در معرض دید همگان قرار می گرفت . این به اصطلاح رساله تحقیقی ! که , کورُوش دروغین و جنایتکار , نام دارد ، پر از یاوه و تحریف است و مثلاً آنرا در مقابله با سوء استفاده های رژیم پیشین از کورُوش [در جشن های ۲۵۰۰ ساله] ، نوشته که با دروغ و تزویر آلوده است . در کتاب تاریخ ایران باستان تالیف دکتر پیرنیا، از قول ,کنزیاس, مورخ یونانى آمده است که که کوروش پسر چوپانى بود از ایل مُردها، که از شدت احتیاج مجبور شد راهزنى پیش گیرد.... شیخ صادق خلخالى با تقوای تمام این عبارات را چنین نقل کرده است :
,کوروش پسر جوانى بود اهل , مر, که از شدت احتیاج مجبور شد راه زنى پیش گیرد و لواط بدهد !,
خفقان در رژیم شاه ، فقط شامل آثار مترقی نمى شد ، دامن خشک و تر را می گرفت ، وگرنه چرا اینگونه یاوه نامه ها نیز باید در تیغ سانسور گیر می کردند ؟ چرا کتبی چون کشف الاسرار و رساله ولایت فقیه خمینی که جهل و جمود از آن می بارَد ، نیز ، می بایستی سانسور می شدند و پشت هاله ای از راز می ماندند ؟ فراموش نکنیم رساله به اصطلاح تحقیقی آخوند خلخالی ، زبان حال بسیاری از عمله استبداد است که دشمن آئین و فرهنگ و تاریخ ایران زمین اند .

۶ – بر خلاف امثال , هردُوت , ، موّرخ بزرگ یونانی ، که نقاط مثبت کورُوش را کمتر می بیند ، و در برابر حق کُشی جاناتان جونز, (Janathan Jones) گزارشگر روزنامه گاردین , که امپراطورى ایران باستان را ,امپراطورى شّر, خوانده ، و در نقطه مقابل سینماگرانی چون ,اولیور استون, Oliver Eston [که در فیلم سینمائی , اسکندر مقدونی , Alexander] ، به آتش کشیده شدن تخت جمشید و از بین رفتن یکی از دو نسخه موجود از دست نوشته اوستا ، را هم عمداً به روی مبارک نمی آورد] ــ افرادی چون , گزنفون , ، ,کنت گوبینو, سفیر اسبق فرانسه در تهران ، ، ,ابوالکلام آزاد, وزیر فرهنگ هندوستان ، و برخی هموطنان ما که با مطلق نگری و سلطنت محوری به گذشته را میی چسبند ــ در باره هخامنشیان و بخصوص کوروُش کبیر خیلی خیلی اغراق کرده و خوب را خوب تر ، دیده اند .

شماری از وقایع نگاران ایرانی که ستایش ایران باستان را تنها رسالت و هدف خود میشناسد برای اینکه منشور کوروش را حسابی برق بیاندازند ، به این روایت غیر مستند نیز تکیه می کنند که :
آشور بنی پال که صد سال پیش از کوروش مى زیسته ، در کتیبه ای مى گوید : , شوش را متصرف شدم ....معابد عیلام را از بیخ و بن برانداختم و خدایانشان ا به باد فنا دادم ...عبلام را کوبیدم فریاد های شادی را از در و دشت آن خطه بر انداختم و آن را جایگاه گور خران و دیوان و ددان ساختم .,
راستی اگر این کتیبه اصیل و واقعی است ،کجاست ؟ چه کسی تا کنون آن را دیده و در کدام موزه است ؟ نکند این کتیبه نیز مثل ,نامه چارلی چاپلین به دخترش , که در ایران شهره خاص و عام شده ، از بیخ دروغ و جعلی است ؟ آیا به راستی سالیان دراز با اینگونه اخبار غیر واقعی فیلم شده ایم ؟ امیدوارم اشتباه کنم .
کسانی که در واقایع تاریخی هم ، کاه را کوه می کنند ــ با شیفتگی تمام ، ستایش کتب مقدس [کتاب عزرا azra ، باب هاى اول و دوم، رویای دانیال ، کتاب دوم تواریخ ایّام ، باب سی و ششم، بند ۲۲ ــ ۲۳ ، و کتاب اشعیاى نبى فصل چهل و پنجم] را به رُخ می کشند و مثل بعضی آخوندها جار می زنند که ذوالقرنین هم که در ، سوره کهف قرآن آمده ، همان کوروش کبیر است و داستان ,یأجوج و مأجوج, ، و... هم اشاره به پادشاه هخامنشی دارد !

نه فقط علامه طباطبائی رحمه الله علیه [صاحب , المیزان ,] ، بلکه آیات عظام : لطف الله صافی ، ناصر مکارم شیرازی ، و سید علی خامنه ای و ... نیز ، کوروش و ذوالقرنین را به هم جوش داده اند !
جالب تر این که یکی از شعرای عرب که کلمات طیّبه فدا و آزادی را هم آلوده کرده ،کوروش را با هلاکو خان مغول و جورج دبلیو بوش ، در یک راستا دیده و معتقداست او نیز هنری جز ستم و فساد و کشتار ندارد !
به زبان عربی , قوروش , همان کوروش است .
الفداء طریق الحّریة
...من قوروش الى هولاکو الى بوش
الى قبائل الشتات المریبة
افسدو النسل و الزرع ...
بگذریم ...


۷- در بند چهاردهم کتیبه داریوش ، نیز جملاتی است که بسیار شباهت به منشور کورُوش دارد :
, من داریوش ...آئینهایی را که مغ گئومات از میان بُرده بود ، پایدار کردم . چراگاهها و رمهها و کارکنان و خانههایی را که او از مردم گرفته بود، به آنان باز گرداندم و مردمان را در جای شان استوار نمودم ...,

۸ - به غیر از منشور کورُوش و آثار مربوط به تخت جمشید و شوش و ... ، آثار کلیدی دیگری چون مجموعه کم نظیر جیحون [شامل غلاف خنجر، لوحه هایی با نقش افراد و وسایل متعدد که از طلا ساخته شده] ، ,سنگ نبشته قانون حمورابی , ، مجموعه های نفیس ایرانی در ایتالیا ، آثار [ایرانی ] معماری لوور، مجموعه مکتوب و مینیاتورهای ایرانی در آمریکا ، ... و تابلوهای نقاشی میهنمان در , ارمیتاژ , در شهر سنت پترزبورگ روسیه ــ همه و همه در تبعید ! به سر می بَرند .
مشهورترین نسخه‏های خطی مُصّور ایران نیز ،در موزه‏های دیگر کشورها است . در یکی از موزه های مسکو ، فرش دست باف زیبائی را دیدم با اشعاری از شاهنامه فردوسی . بالای این اثر هنری کلمه , فروهر , به چشم می خورد .
- در آمریکا [در گالری نلسون واقع در شهر کانزاس سیتی در استان میسوری] ، نیز علاوه بر سر ستون های سنگی و نقوش برجسته از دوران هخامنشی و ظروف مفرغ متعلق به لرستان ، و ... ،آثار هنری دیگری هم از کشور ما موجود است . در بشقاب سفال لعابداری متعلق به قرن سوم هجری ، تصویر سه انسان را می بینیم که هر کدام با سازی در دست ، موسیقی می نوازند و می رقصند ، این بشقاب سفالی نیز گویاست که نیاکان ما نه با گریه و زاری ، با رقص و شادی میان داشتند .
- در موزه هنرهای دستی اتریش ، قالی ,شکارگاه, شاه عباسی را که برخی از کارشناسان ، نفیس ترین قالی جهان دانسته اند ، می بینیم که گوئی به ما زُل زده و حرف می زند !
- موزه بریتانیا مهم ترین مجموعه های هنر پارسی در جهان را ضبط کرده است . سفالهای مربوط به قرن نهم و دهم قبل از میلاد که در سیلک کاشان به دست آمده ، و , مُهر داریوش, ... در این موزه نگهداری می شود .
- در موزه چرم و کفش (آلمان) یک جلد قرآن جلد چرمی مطلا با نقشهای ترنجی به رنگ های سبز و آبی دیدم که در قرن یازدهم هجری ساخته شده است .
- در موزه آلتنبورگ اشترالزوند (آلمان) آثار یکصد ورق آس و گنجینه های قدیمی ساخت ایران که بر پنجاه برگ از آنها صحنه های مختلف شاهنامه فردوسی نقاشی شده ، و ورق های مُدّور که منقش به صحنه هایی از داستان های هفت پیکر نظامی است ــ موجود است .
- در موزه عروسکی مونیخ (آلمان) مجموعه ای از عروسک های ایرانی و مدارک اصول و جزئیات خیمه شب بازی در ایران ، نگهداری می شود .
- در موزه صنایع دستی (برلین) عالی ترین آثار هنری ایران، ظرف های قلمزنی، خاتم کاری، پارچه های زربافت، کاشی ها و سرامیک های ایرانی و بسیاری دیگر از صنایع دستی ایرانی از عصر ساسانیان تا صفویان و... به چشم می خورد .
- در موزه لوور (فرانسه) که دیگر نگو ! حدود ۲ هزار اثر باستانی ایران مربوط به هزاره پیش از میلاد ، از جمله سر ستون های آپادانا با ۷ متر و آثار داریوش در شوش را در خود جای داده که در فاصله سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ میلادی به این موزه منتقل شده است .
ظرف های رنگ آمیزی شده سفالی متعلق به نیمه دوم هزاره چهارم قبل از میلاد، سفال های قرن دهم پیش از میلاد، آثار برنزی قرن هشتم پیش از میلاد، تابلوهای نقاشی، مهره ها و مجسمه های کوچک دوره هخامنشیان (که از قدیمی ترین آثار ایرانی است) در این موزه نگهداری می شود. از مهمترین آثار دوران هخامنشیان در, لوور , ، نقش یک شیر و گاو بال دار بر روی آجرهای لعابدار شوش، سرستون گاو دوسر از قصر هخامنشیان در شوش است.
علاوه بر آنچه نوشتم در موزه لوور آثار متعددی از دوران سامانیان، سلجوقیان، صفویان و... نیز نگهداری می شوند.

- در کاخ و موزه باغچه سرای کشور ,اوکراین, معروفترین اثر ایرانی ,فواره اشک, در کاخ تاتارها ، که یک هنرمندایرانی ساخته ، موجوداست. همین طور پیکر مومیایی شده یک ملکه ایرانی نژاد [همراه با ۱۴۷ قطعه زینت آلات او ،از جمله قطعه های طلایی که روی چشم ها و لب هایش گذاشته است] ــ موجود است .
- در موزه ایالتی تیرون در[اتریش] ، تابلوهای متعدد نقاشی از جمله تابلوهای موش و گربه عبید زاکانی نقاشی ها و هنر سکاها (از اقوام پیشین ایرانی)، مدال ها، هنرهای تزیینی و ...نگهداری می شود .
- موزه سین سیناتی در کشور امریکا نیز آثار متعددی از هنر ایران را دارد که از مهم ترین آنها، لوحه نفیس نقره ای با نقش ,زروان,، ,اهورامزدا, و ,اهریمن, را می توان نام برد. این لوح متعلق به قرنهای۷ تا ۸ قبل از میلاد است.
- یکی از مهمترین آثار هنری ایران، یعنی ,مجسمه نیمه تنه شاپور دوم, در موزه تاریخ طبیعی شیکاگو [امریکا] است که از گچ ساخته شده است.
- درموزه بروکسل (بلژیک)، مجسمه برنزی یک رب النوع متعلق به قرن۷ و ۸ قبل از میلاد و همچنین لگام اسب که در لرستان کشف شده و متعلق به قرن هشتم پیش از میلاد است ، از مهمترین آثار ایرانی به شمار می رود.

- در موزه بغداد، آثار متعدد پارتی ها، ساسانیان و آثار مشترک ایران و کشورهای بین النهرین نگهداری می شود که از آن جمله نقش های برجسته سنگی ,نرگال, NERGAL و نقش خدای آفتاب همراه با یک عقاب علامت مخصوص است، متعلق به قرن دوم پس از میلاد که از معبد اول شهر ,هاترا, به دست آمده ، همچنین از آثار پارت ها که در این موزه نگهداری می شود می توان به نقش برجسته الهه جنگ به نام ,آلات (ALLAT), همراه با دو الهه دیگر که متعلق به قرن اول پس از میلاد است اشاره کرد.
البته معلوم نیست با جنگ آزادیبخش , بوش , و , بلر , چه بلائی بر سر موزه های عراق و اینگونه آثار آمده است ...
- در موزه ملی توکیو (ژاپن) آثار هنری مختلف از ایران شامل ۸۶۰۰۰ قطعه نقاشی ، خوشنویسی ، فلزکاری، کنده کاری، سرامیک سازی، خاتم کاری و پارچه های مختلف و...نگهداری می شود.
- در موزه ارمیتاژ در شوروی ، به جز تابلوهای نقاشی که پیش تر اشاره کردم ، ظروف سفالی ۳۵۰۰سال قبل از میلاد، آثار هنری دوره اشکانیان شامل ظرف های قوری با نقش شکارگاه سکه های دوران اشکانیان و ساسانیان بخصوص سکه های کمیاب ,اردشیر بابکان,، سنگهای قیمتی حکاکی شده، مُهر مخصوص مادر خسروپرویز و ظرف های سیمین ــ نیز ، نگهداری می شود.

۹ - جالب این است که مدیران موزه های مهم جهان، همه با هم در یک اعلامیه دست جمعی ، اعلام کرده اند:
اشیاء و یادبودهایی که قرن ها پیش به موزه های اروپایی و آمریکایی اضافه شده اند،در طول زمان تبدیل به بخشی از این موزه ها شده و بخشی از میراث کشورهایی به شمار می روند که در این سال ها آنها را در خود جا داده اند.و به هیچوجه به کشورهائی که از آنجا آورده شده [به هر طریقی که بوده باشد] پس دادنی نیستند !

۱۰ - , به گذشته باید نگریست ، در گذشته نباید زیست , ، باید درس های جهان امروز را هم آموخت . ,استخراج و تصفیه منابع فرهنگی , ، با درجازدن در گذشته ، و با گفتمان سنت گرائی که با مدرنیته و عصر جدید بیگانه است ــ از زمین تا آسمان تفاوت دارد .

به امید روزی که به دور از هر انگیزه ارتجاعی و نژادپرستانه و شبه ملی که هنر را فقط و فقط نزد ایرانیان تصّور می کند و بس ! ، ,پاسارگاد , نیز ، زیارتگاه اهل خرد باشد و شاهان ستمگر و شیخان حیله گر ، بر ذهّنیت عاطفی ، مذهبی ، و ملّی ما سوار نشوند .

در پاورقی در مورد, قانون حمورابی , و سه قانون نامه کهن تر از آن ، و نیز به کتاب با ارزش ,مادگان هزار دادستان, [هزار نکته قضائی] که در مقاله به آن اشاره شده بود ، توضیح کوتاهی می دهم و سپس متن فارسی , منشور کوروش, را اضافه می کنم .

در پایان این مبحث اجازه می خواهم این پرسش را مطرح کنم :
برای یک ایرانی شریف ، [حتی اگر اهل صفا و نیایش است و با طلوع فجر ، یا رمضان ، به تأمل می نشیند و از تنهائی بیرون می آید] ــ معابد پاسارگاد و نقش رستم و شوش ، از زیارتگاه هائی چون امام زاده داود و حضرت معصومه و شاه عبدالعظیم چه کم دارد ؟ و آیا ما اصلاً ، اسلام را برای ایران می خواهیم ؟ یا ، ایران را برای اسلام ؟ 




پاورقی :

*
حمورابی ( ۱۷۲۹ تا ۱۷۵۰ قبل از میلاد ) فرمانروای سومر ، از اعقاب قبایل سامی بود که در صحراهای سوریه زندگی کوچ نشینی و بیابان گردی داشتند . او قانونی را تدوین و بر سومر و سومریها حاکم کرد که به قانون حمورابی مشهور شد .
قانون حمورابی قرن ها روابط اجتماعی مردمان را ، تنظیم و اختلافات انها را حل و فصل نمود . پس از مرگ حمورابی هم سنگ نبشته و هم سازمان اجتماعی که ان قانون برای آن ها وضع شده بوده ، از میان رفت و سنگ نبشته از محل و موطن اصلی به غنیمت به شوش امد و در شوش نیز در خرابه های ویران شده این شهر تا سال ۱۹۰۲ میلادی که ,ژاک دومرگان, آن را بیرون اورد ، زیر خاک بود و حالا هم اصل سنگ نبشته در موزه لوور پاریس و بَدل ان در موزه ایران باستان در تهران است .

**
از سومری ها ـ که پژوهشگران میگویند نیاکان آریائی ما هستند ـ سه قانون نامه دیگر در لوح های گلین کشف شده است که تاریخ انها پیش از زمان حمورابی است :
۱- لوح Ur - Nammu قانون اورنمو [که مربوط به ۲۱ قرن قبل از میلاد است]
متن این لوح با شرح مختصری از خلق و تاریخ جهان اغاز مى شود و سپس به قدرت رسیدن , اور , و فرمانروای آن ,اورنمو, را شرح میدهد .
, بتیم نباید به ثروتمند التماس کند ، بیوه نباید در مقابل زورمند لابه کند ، فقیر نباید در مقابل دارا تحقیر شود ...,

۲- لوح قانون اشنونا یا تل حرمل :
بررسی زبان شناختی نشان میدهد که این قوانین حدود یکی دو قرن پیش از حمورابی تدوین شده است .

۳- قوانین لیپیت ایشتار ( ۱۹۳۴ تا ۱۹۲۴ . م ) فرمانروای ایسین ، که ان هم بر روی یک لوح و به زبان سومری نگاشته شده و در سالهای قرن نوزدهم به دست آمده است .


***
کتاب با ارزش ,مادگان هزار دادستان, اثر ,فرخ مرد بهرامان, از حقوقدانان دورة ساسانی است که به خط و زبان پهلوی ، نزدیک به ۱۴ قرن پیش در زمان خسروپرویز نوشته شده ــ و خوشبختانه هنوز تا به امروز از طریق تنها نسخة خطی موجود محفوظ مانده است . هر چند این نسخه خطی ، به صورت دو تکّه جداگانه است که بسیاری از قسمت ها و یا واژه هایش از میان رفته ، ولی باز به همان صورت موجود ، با چاپ متن اصلی به خط پهلوی و آوا نویسی پهلوی ( به الفبای لاتین ) ، همراه با دو ترجمه کامل انگلیسی و یک ترجمه کامل ارمنی و یک ترجمه کامل آلمانی ، در دسترس است .
باز ماندن این میراث مهم حقوقی و فرهنگی و رسیدن آن به نسل امروز ، ما را به هموطنان زردشتی و پارسی برای نگاهداری این کتاب مهم حقوقی ، [همچنین نخستین چاپ پهلوی ان و نیز نخستین ترجمه کامل انگلیسی آن] The Digest of one Thousand points of law ( مجموعه هزار نکته قضائی ) وام دار می کند .
کتاب ,مادگان هزار دادستان, از مهم ترین اسناد تاریخ حقوقی ایران باستان است که البته در ایران ـ در خانه خودش ـ کاملاً غریب و نا آشنا است .
ارزش این کتاب در جنبة تاریخی و اجتماعی گذشته میهن ما است .

****

منشور کوروش :
توضیح : نمونه فارسی زیر مشابه ترجمه های انگلیسی ، فرانسوی ، آلمانی ، اسپانیائی ، ایتالیائی و روسی ... است که همه را در همین مقاله آورده ام . برخی ، آگاهانه یکی دو فراز را که در سخنان کوروش دافعه دارد ، ترجمه نکرده ، و یا به دلخواه نوشته اند . ضمناً نمونه دیگری نیز با عنوان , متن کامل منشور کورش هخامنشی, دیده ام ، که در پایان این بخش دیده می شود .توجه داشته باشیم کتیبه ای که از زیر خاک به دست آمده ، در یکی دو جا شکسته و دقیقاً خوانا نیست .

****

منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان ،نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ ، شاه انشان ... از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فراماروائی اش را , بل ,و , نبو , گرامی می دارند و [از طیب خاطر، و]با دل خوش پادشاهی او را خواهانند .
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم مقدم مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم . مردوک خدای بزرگ دل های مردم بابل را به سوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم . او بر من ، کوروش که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسرم ، و همچنین بر کَس و کار [و ، ایل و تبار]، و همه سپاهیان من ، برکت و مهربانی ارزانی داشت .

ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم . به فرمان , مردوک , ، همه شاهان بر اورنگ پادشاهی نشسته اند . همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین [مدیترانه تا خلیج فارس ؟] ، همه مردم سرزمین های دوردست ، از چهارگوشه جهان ، همه پادشاهان , آموری , و همه چادرنشینان مرا خراج گذاردند و در بابل روی پاهایم افتادند [ پا هایم را بوسیدند] . از... ، تا آشور و شوش .

من شهرهای , آگاده , ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دیر ، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آنسوی دجله که ویران شده بود ــ از نو ساختم . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که , نبونید , ، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک ,خدای بزرگ, و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد ...
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،... [ قبل از , بل , و , نبو ,] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ، چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من , مردوک , بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز]...

اینک که به یاری ,مزدا, تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای چهارگوشه جهان را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملت هائی که من پادشاه آنها هستم یا ملت های دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا نکند و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.

من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به طریق دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.
من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغلی را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند. هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد .

من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم .
من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان را به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهّداتی که نسبت به ملت های ایران و بابل و ملل چهار جانب جهان بر عهده گرفته ام موفق گرداند.


ترجمه انگلیسی منشور کوروش :

Cyrus Charter of Human Rights Cylinder
First Charter of Human Rights

I am Kourosh (Cyrus), King of the world, great king, mighty king, king of Babylon, king of the land of Sumer and Akkad, king of the four quarters, son of Camboujiyah (Cambyases), great king, king of Anshân, grandson of Kourosh (Cyrus), great king, king of Anshân, descendant of Chaish-Pesh (Teispes), great king, king of Anshân, progeny of an unending royal line, whose rule Bel and Nabu cherish, whose kingship they desire for their hearts, pleasure. When I well -disposed, entered Babylon, I set up a seat of domination in the royal palace amidst jubilation and rejoicing. Marduk the great god, caused the big-hearted inhabitations of Babylon to .................. me, I sought daily to worship him. At my deeds Marduk, the great lord, rejoiced and to me, Kourosh (Cyrus), the king who worshipped him, and to Kaboujiyah (Cambyases), my son, the offspring of (my) loins, and to all my troops he graciously gave his blessing, and in good sprit before him we glorified exceedingly his high divinity. All the kings who sat in throne rooms, throughout the four quarters, from the Upper to the Lower Sea, those who dwelt in ..................., all the kings of the West Country, who dwelt in tents, brought me their heavy tribute and kissed my feet in Babylon. From ... to the cities of Ashur, Susa, Agade and Eshnuna, the cities of Zamban, Meurnu, Der as far as the region of the land of Gutium, the holy cities beyond the Tigris whose sanctuaries had been in ruins over a long period, the gods whose abode is in the midst of them, I returned to their places and housed them in lasting abodes.
I gathered together all their inhabitations and restored (to them) their dwellings. The gods of Sumer and Akkad whom Nabounids had, to the anger of the lord of the gods, brought into Babylon. I, at the bidding of Marduk, the great lord, made to dwell in peace in their habitations, delightful abodes.
May all the gods whom I have placed within their sanctuaries address a daily prayer in my favour before Bel and Nabu, that my days may be long, and may they say to Marduk my lord, "May Kourosh (Cyrus) the King, who reveres thee, and Kaboujiyah (Cambyases) his son ..." Now that I put the crown of kingdom of Iran, Babylon, and the nations of the four directions on the head with the help of (Ahura) Mazda, I announce that I will respect the traditions, customs and religions of the nations of my empire and never let any of my governors and subordinates look down on or insult them until I am alive. From now on, till (Ahura) Mazda grants me the kingdom favor, I will impose my monarchy on no nation. Each is free to accept it , and if any one of them rejects it , I never resolve on war to reign. Until I am the king of Iran, Babylon, and the nations of the four directions, I never let anyone oppress any others, and if it occurs , I will take his or her right back and penalize the oppressor.
And until I am the monarch, I will never let anyone take possession of movable and landed properties of the others by force or without compensation. Until I am alive, I prevent unpaid, forced labor. To day, I announce that everyone is free to choose a religion. People are free to live in all regions and take up a job provided that they never violate other's rights.
No one could be penalized for his or her relatives' faults. I prevent slavery and my governors and subordinates are obliged to prohibit exchanging men and women as slaves within their own ruling domains. Such a traditions should be exterminated the world over.
I implore to (Ahura) Mazda to make me succeed in fulfilling my obligations to the nations of Iran (Persia), Babylon, and the ones of the four directions.


ترجمه فرانسوی منشور کوروش :

Je suis Kourosh (Cyrus), roi du monde, le grand roi, le roi puissant, le roi de Babylon, le roi de la terre de Sumer et d'Akkad, le roi des quatre quarts, fils de Camboujiyah (Cambyases), le grand roi, le roi d'Anshân, petit-fils de Kourosh (Cyrus), le grand roi, le roi d'Anshân, descendant de Chaish-Pesh (Teispes), le grand roi, le roi d'Anshân, progéniture d'une ligne royale éternelle, dont bel de règle et le Nabu aiment, dont le kingship ils désirent pour leurs coeurs, plaisir. Quand puits de I - disposé, Babylon entré, I installez un siège de la domination dans le palais royal parmi le jubilation et rejoicing. Marduk le grand dieu, causé les grands-hearted inhabitations de Babylon.................. me, j'ai cherché le journal pour l'adorer. À mes contrats Marduk, le grand seigneur, rejoiced et à moi, Kourosh (Cyrus), roi qui l'a adoré, et à Kaboujiyah (Cambyases), à mon fils, la progéniture (de ma) échine, et à toutes mes troupes il a graciously donné sa bénédiction, et dans le bon sprit avant lui nous avons amélioré excessivement son haut divinity. Tous les rois qui se sont assiss dans des chambres de trône, dans tous les quatre quarts, du haut à la mer inférieure, ceux qui ont demeurée dans..................., tous les rois du pays occidental, qui a demeuré dans des tentes, m'ont apporté leur hommage lourd et ont embrassé mes pieds dans Babylon. De... aux villes d'Ashur, de Susa, d'Agade et d'Eshnuna, les villes de Zamban, Meurnu, Der jusque la région de la terre de Gutium, les villes saintes au delà du Tigris dont les sanctuaires avaient été dans les ruines sur une longue période, les dieux dont la demeure est au milieu d'elles, je suis revenu à leurs endroits et logé leur dans les demeures durables.
J' ai recueilli ensemble tous leurs inhabitations et ai reconstitué (à eux) leurs logements. Les dieux de Sumer et d'Akkad que Nabounids a eus, à la colère du seigneur des dieux, introduit dans Babylon. I, à offrir de Marduk, grand seigneur, incité pour demeurer dans la paix dans leurs habitations, demeures délicieuses.
Mai tous les dieux que j'ai placé dans leurs sanctuaires pour adresser une prière quotidienne en ma faveur avant bel et Nabu, ces mes jours peuvent être longs, et peuvent ils disent à Marduk mon seigneur, "mai Kourosh (Cyrus) le roi, qui thee de reveres, et Kaboujiyah ( Cambyases ) son fils..." Maintenant que j'ai mis la couronne du royaume de l'Iran, du Babylon, et des nations des quatre directions sur la tête avec l'aide (Ahura) de Mazda, j'annonce que je respecterai les traditions, des coutumes et des religions des nations de mon empire et ne laisse jamais n'importe lequel de mes gouverneurs et subalternes regarder vers le bas dessus ou les insulter jusqu'à ce que je sois vivant. Dorénavant, jusqu'(Ahura) à Mazda m'accorde la faveur de royaume, j'imposera ma monarchie à aucune nation. Chacun est libre pour l'accepter, et si n'importe quel un d'eux des rejets il, je ne résolvent jamais sur la guerre pour régner. Jusqu'à ce que je sois le roi de l'Iran, du Babylon, et des nations des quatre directions, je ne laisse jamais n'importe qui ne opprime aucun autre, et s'il se produit, je prendrai son dos de droite et pénaliserai l'oppresseur.
Et jusqu'à moi suis le monarque, je ne laisse jamais n'importe qui prendre la possession des propriétés mobiles et débarquées des autres par la force ou sans compensation. Jusqu'à ce que je sois vivant, j'empêche le travail impayé et obligatoire. Au jour, j'annonce que chacun est libre pour choisir une religion. Peuplez sont libres pour vivre dans toutes les régions et pour prendre un travail à condition que ils ne violent jamais autres droites.
Personne n'ont pu être pénalisés pour les défauts de ses parents. J'empêche l'esclavage et mes gouverneurs et subalternes sont obligés d'interdire échanger des hommes et des femmes comme esclaves dans leurs propres domaines de régner. Un tel des traditions devrait être exterminé le monde plus de.
J'implore (Ahura) à Mazda de m'inciter à réussir à s'acquitter de mes obligations aux nations de l'Iran (Perse), du Babylon, et de celui des quatre directions.


ترجمه آلمانی منشور کوروش :

Ich bin Kourosh (Cyrus), König der Welt, großer König, mächtiger König, König von Babylon, König des Landes von Sumer und von Akkad, König der vier Viertel, Sohn von Camboujiyah (Cambyases), großer König, König von Anshân, Enkel von Kourosh (Cyrus), großer König, König von Anshân, Nachkomme von Chaish-Pesh (Teispes), großer König, König von Anshân, Nachkommen einer unending königlichen Linie, deren Richtlinienbel und Nabu schätzen, dessen kingship sie für ihre Herzen wünschen, Vergnügen. Wenn abgeschaffener i-Brunnen -, betretenes Babylon, stellte ich einen Sitz von Herrschaft im königlichen Palast unter jubilation und dem Rejoicing auf. Marduk der große Gott, den grossen-hearted inhabitations von Babylon.................. mich verursacht, suchte ich Tageszeitung, um ihn anzubeten.
An meinen Briefen Marduk, rejoiced der große Lord, und zu mir, Kourosh (Cyrus), der König, der ihn anbetete, und zu Kaboujiyah (Cambyases), zu meinem Sohn, das Sekundärteilchen (meiner) Lende, und gab er allen meinen Truppen graciously seinen Blessing, und im guten sprit vor ihm glorifizierten wir außerordentlich sein hohes divinity. Alle Könige, die in den Throneräumen, während der vier Viertel, vom Upper zum untereren Meer sassen, die, die in..................., allen Königen des Westlandes blieben, das in den Zelten blieb, holten mir ihren schweren Tribut und küßten meine Füße in Babylon. Von... zu den Städte von Ashur, von Susa, von Agade und von Eshnuna, die Städte von Zamban, Meurnu, Der bis zu der Region des Landes von Gutium, die heiligen Städte über dem Tigris hinaus dessen Schongebiete in den Ruinen über einen langen Zeitraum gewesen waren, die Götter deren Aufenthaltsort in der Mitte von ihnen ist, kam ich zu ihren Plätzen und ihnen in dauerhaften Aufenthaltsorten untergebracht zurück.
Ich erfaßte alle ihre zusammen inhabitations und stellte (zu ihnen) ihre Wohnungen wieder her. Die Götter von Sumer und von Akkad, die Nabounids hatte, zum Zorn des Lords der Götter, geholt in Babylon. I, am Bieten von Marduk, der große Lord, gebildet, um im Frieden in ihren habitations, herrliche Aufenthaltsorte zu bleiben.
Mai können alle Götter, denen ich innerhalb ihrer Schongebiete gelegt, habe ein tägliches Gebet zu meinen Gunsten vor Bel und Nabu zu adressieren, diese meine Tage lang sein und können sie sagen zu Marduk meinen Lord, "Mai Kourosh (Cyrus) der König, die reveresthee und Kaboujiyah ( Cambyases ) sein Sohn..."
und: Nun da ich die Krone des Königreiches vom Iran, von Babylon und von Nationen der vier Richtungen auf den Kopf mit Hilfe (Ahura) Mazda setzte, ich verkünde, daß ich die Traditionen, Gewohnheiten und Religionen der Nationen meines Reiches und lasse nie irgendwelche meiner Gouverneure und Untergebenen unten an schauen oder sie beleidigen respektiere, bis ich lebendig bin. Ab sofort bis (Ahura) Mazda bewilligt mir die Königreichbevorzugung, ich auferlegt meinen Monarchy keiner Nation. Jedes ist frei, sie anzunehmen und wenn irgendein von ihnen Ausschüße es, ich nie auf Krieg beheben zu regieren. Bis ich der König vom Iran, von Babylon und von Nationen der vier Richtungen bin, lasse ich nie jedermann unterdrücke alle mögliche andere, und wenn es auftritt, nehme ich seine oder Rechtrückseite und bestrafe den Unterdrücker.
Und bis bin mich der Monarch, werde ich lasse nie jedermann Besitz der beweglichen und gelandeten Eigenschaften von den anderen durch Kraft oder ohne Ausgleich nehmen. Bis ich lebendig bin, verhindere ich unbezahlte, Zwangsarbeit. Zum Tag verkünde ich, daß jeder frei ist, eine Religion zu wählen. Bevölkeren Sie sind frei, in allen Regionen zu leben und einen Job aufzunehmen, vorausgesetzt daß sie nie andere Rechte verletzen.
Niemand konnten für Störungen seiner oder Verwandter bestraft werden. Ich verhindere Sklaverei und meine Gouverneure und Untergebenen werden verbunden Männer, und Frauen als Sklaven innerhalb ihrer eigenen Anordnengebiete auszutauschen zu verbieten. Solches Traditionen sollte rüber geabschaffen werden der Welt.
Ich implore zu (Ahura) Mazda, um mich folgen zu lassen, mit, meine Verpflichtungen zu erfüllen zu den Nationen vom Iran (Persien), von Babylon und von den der vier Richtungen.

ترجمه اسپانیائی منشور کوروش :

Soy Kourosh (Cyrus), rey del mundo, gran rey, rey poderoso, rey de Babylon, rey de la tierra Sumer y Akkad, rey de los cuatro cuartos, hijo de Camboujiyah (Cambyases), gran rey, rey de Anshân, nieto de Kourosh (Cyrus), gran rey, rey de Anshân, descendiente de Chaish-Pesh (Teispes), gran rey, rey de Anshân, progenie de una línea real interminable, que de belio de la regla y de Nabu acaricia, que kingship desean para sus corazones, placer. En medio de cuando pozo de I - dispuesto, Babylon entrado, instalé un asiento de la dominación en el palacio real el jubilation y el rejoicing. Marduk el gran dios, causado los inhabitations grandes-hearted de Babylon.................. me, intenté el diario para adorarlo. En mis hechos Marduk, el gran señor, rejoiced y a mí, Kourosh (Cyrus), el rey que lo adoraba, y a Kaboujiyah (Cambyases), a mi hijo, el descendiente (de mi) lomo, y a todas mis tropas él graciously dio su bendición, y en buen sprit antes de él glorificamos excesivamente su divinity alto. Todos los reyes que se sentaron en cuartos del trono, a través de los cuatro cuartos, del alto al mar más bajo, los que moraron en..................., todos los reyes del país del oeste, que moró en tiendas, me trajeron su tributo pesado y se besaron los pies en Babylon. De... a las ciudades de Ashur, de Susa, de Agade y de Eshnuna, las ciudades de Zamban, Meurnu, Der hasta la región de la tierra de Gutium, las ciudades santas más allá del Tigris que santuarios habían estado en ruinas sobre un período largo, los dioses que domicilio está en el medio de ellas, volví a sus lugares y contenido les en domicilios duraderos.
Recolecté juntos todos sus inhabitations y restauré (a ellos) sus viviendas. Los dioses de Sumer y de Akkad que Nabounids tenía, a la cólera del señor de los dioses, traído en Babylon. I, en hacer una oferta de Marduk, el gran señor, hecho para morar en paz en sus habitations, domicilios encantadores.
Mayo todos los dioses que he colocado dentro de sus santuarios para tratar un rezo diario en mi favor antes de belio y de Nabu, esos mis días pueden ser largos, y pueden ellos dicen a Marduk a mi señor, "mayo Kourosh (Cyrus) el rey, que thee de los reveres, y Kaboujiyah ( Cambyases ) su hijo..." Ahora que puse la corona del reino de Irán, de Babylon, y de las naciones de las cuatro direcciones en la cabeza con la ayuda (Ahura) de Mazda, anuncio que respetaré las tradiciones, los costumbres y las religiones de las naciones de mi imperio y nunca dejo a cualesquiera de mis gobernadores y subordinados mirar abajo encendido o insultarlos hasta que estoy vivo. De ahora encendido, hasta (Ahura) Mazda me concede el favor del reino, yo impondrá mi monarquía ante ninguna nación. Cada uno está libre aceptarla, y si de ellos los rechazos él, yo nunca resuelve en guerra reinar. Hasta que soy el rey de Irán, de Babylon, y de las naciones de las cuatro direcciones, nunca dejo cualquier persona oprimo cualquier otros, y si ocurre, tomaré el suyo o su parte posteriora de la derecha y penalizaré el opresor.
Y hasta mí soy el monarca, nunca dejo cualquier persona tomar la posesión de las características movibles y aterrizadas de las otras por la fuerza o sin la remuneración. Hasta que estoy vivo, prevengo el trabajo sin pagar, forzado. Al día, anuncio que cada uno está libre elegir una religión. Pueble están libre vivir en todas las regiones y tomar un trabajo a condición de que nunca violan las otras derechas.
Nadie se podían penalizar para las averías de sus o sus parientes. Prevengo esclavitud y obligan a mis gobernadores y subordinados a prohibir el intercambiar de hombres y de mujeres como esclavos dentro de sus propios dominios de la decisión. Tal las tradiciones se debe exterminar el mundo encima.
Imploro (Ahura) a Mazda para hacer que tiene éxito en satisfacer mis obligaciones a las naciones de Irán (Persia), de Babylon, y de los que esta' de las cuatro direcciones.

ترجمه ایتالیائی منشور کوروش :

Sono Kourosh (Cyrus), re del mondo, re grande, re mighty, re di Babylon, re della terra di Sumer e di Akkad, re dei quattro quarti, figlio di Camboujiyah (Cambyases), re grande, re di Anshân, nipote di Kourosh (Cyrus), re grande, re di Anshân, discendente di Chaish-Pesh (Teispes), re grande, re di Anshân, progenie di una linea reale senza fine, di cui bel di regola e Nabu è, di cui il kingship vogliono per i loro cuori, piacere. Quando pozzo di I - disposto di, Babylon inserito, I installi una sede della dominazione nel palazzo reale in mezzo del jubilation e del rejoicing. Marduk il dio grande, causato ai inhabitations grandi-hearted di Babylon.................. me, ho cercato il quotidiano per adorarlo. Ai miei atti Marduk, il signore grande, rejoiced ed a me, Kourosh (Cyrus), il re che lo ha adorato ed a Kaboujiyah (Cambyases), al mio figlio, la prole (del mio) lombo ed a tutte le mie truppe graciously ha dato il suo blessing e nel buon sprit prima di lui abbiamo glorificato eccessivamente il suo alto divinity. Tutti i re che si sono seduti nelle stanze del throne, durante i quattro quarti, dalla tomaia al mare più basso, coloro che ha abitato..................., in tutti i re del paese ad ovest, che ha abitato in tende, mi hanno portato il loro tributo pesante ed hanno baciato i miei piedi in Babylon. Da... alle città di Ashur, di Susa, di Agade e di Eshnuna, le città di Zamban, Meurnu, Der fino alla regione della terra di Gutium, le città sante oltre il Tigris di cui i santuari erano stati in rovine su un periodo lungo, i dii di cui la residenza è nel midst di loro, ho rinviato ai loro posti ed alloggiato loro nelle residenze durevoli.
Ho raccolto insieme tutti i loro inhabitations ed ho ristabilito (a loro) le loro dimore. I dii di Sumer e di Akkad quale Nabounids ha avuto, alla rabbia del signore dei dii, introdotto in Babylon. I, all'offerta di Marduk, il signore grande, incitato per abitare nella pace nei loro habitations, residenze deliziose.
Maggio tutti i dii quale ho disposto all'interno dei loro santuari per richiamare una preghiera quotidiana nel mio favore prima del bel e di Nabu, quei i miei giorni possono essere lunghi e possono dicono a Marduk il mio signore, "maggio Kourosh (Cyrus) il re, che thee dei reveres e Kaboujiyah ( Cambyases ) il suo figlio..." Ora che ho messo la parte superiore del regno dell'Iran, di Babylon e delle nazioni dei quattro sensi sulla testa con l'aiuto (Ahura) di Mazda, annuncio che rispetterò le tradizioni, abitudini e religioni delle nazioni del mio impero e mai non ne lascio c'è ne dei miei regolatori e subalterni osservare giù sopra o insultarlo fino a che non sia vivo. D'ora in poi, lavorare (Ahura) a Mazda mi assegna il favore di regno, io imporrà il mio monarchy a nessuna nazione. Ciascuno è libero accettarla e se qualunque di loro scarti esso, io non risolve mai sulla guerra regnare. Fino a che non sia il re dell'Iran, di Babylon e delle nazioni dei quattro sensi, non lascio mai chiunque oppress alcuni altri e se accade, prenderò la sua parte posteriore di destra e penalizzerò il oppressor.
E fino all'sono il monarca, mai non lascio chiunque prendere il possesso delle proprietà mobili ed atterrate degli altre da forza o senza compensazione. Fino a che non sia vivo, impedisco il lavoro non pagato e forzato. Al giorno, annuncio che tutto è libero scegliere una religione. Popoli sono libero vivere in tutte le regioni e prendere un lavoro a condizione che non violano mai altri diritti.
Nessuno hanno potuto essere penalizzati per i difetti dei suoi parenti. Impedisco lo slavery ed i miei regolatori e subalterni sono obbligati proibire scambiare gli uomini e donne come schiavi all'interno dei loro propri dominii di regolamento. Tale tradizioni dovrebbe exterminated il mondo sopra.
Imploro (Ahura) a Mazda per incitarlo a riuscire a rispettare i miei obblighi alle nazioni dell'Iran (Persia), di Babylon e di quei dei quattro sensi.


ترجمه قسمت اول از منشور کوروش به زبان روسی :

Я — Кир, царь мира, великий царь, могучий царь, царь Вавилона, царь Шумера и Аккада, царь четырех стран, сын Камбиса, великого царя, царя города Аншана, внук Кира, великого царя, царя города Аншана, потомок Теиспа, великого царя, царя города Аншана, отрасль вечного царства, династия которого любезна Белу и Набу, владычество которого приятно их сердцу. Когда я мирно вошел в Вавилон и при ликованиях и веселии во дворце царей занял царское жилище, Мардук, великий владыка, склонил ко мне благородное сердце жителей Вавилона за то, что я ежедневно помышлял о его почитании. Мои многочисленные войска мирно вступили в Вавилон. Во весь Шумер и Аккад я не допустил врага. Забота о внутренних делах Вавилона и обо всех его святилищах тронула меня, и жители Вавилона нашли исполнение своих желаний, и бесчестное иго было с них снято. Я отвратил разрушение их жилищ и устранил их падение. Моим благословенным деяниям возрадовался Мардук, великий владыка, и благословил меня, Кира, царя, чтущего его, и Камбиса, моего сына, и все мое войско милостью, когда мы искренне и радостно величали его возвышенное божество. Все цари, сидящие во дворцах всех стран света, от Верхнего моря до Нижнего... и в шатрах живущие цари запада, все вместе принесли свою тяжелую дань и целовали в Вавилоне мои ноги. До Ашшура и Суз: Агаде, Эшнунак, Замбан, Метурну, Дери, вместе с областью земли Гутиев, города по ту сторону Тигра, основанные с древних дней, богов, живущих в них, вернул я на их места и дал им обитать там навеки. Всех их жителей собрал я и восстановил их жилища. И богам Шумера и Аккада, которых Набонид, к гневу владыки богов, перенес в Вавилон, дал я, по повелению Мардука, великого владыки, невредимо принять обитание в их чертогах ,Веселия сердца,. Все боги, возвращенные мною в свои города, да молятся ежедневно пред Белом и Набу (Нево) о долготе дней моих, замолвят за меня милостивое слово и скажут Мардуку, моему владыке: да будет Киру, царю, чтущему тебя, и Камбису, его сыну...,

نمونه زیر را هم که کمی کامل تر از نمونه ترجمه شده است ، اینجا می آورم :
١...
٢. ... همه جهان.
٣. ... مرد ناشایستی (بنام نبونید) به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
٤. ... او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی بهجای آن گذاشت.
٥. معبدی به تقلید از نیایشگاه ازگیلا Esagila برای شهر اور Ur و دیگر شهرها ساخت.
٦. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود... هر روز کارهایی ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
٧. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش مردوک Marduk خدای بزرگ روی برگرداند.
٨. او مردم را به سختی معاش دچار کرد، هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد، او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد... همه مردم را.
٩. از ناله و دادخواهی مردم، انلیل Enlil خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند (منظور آبادانی و فراوانی و آرامش).
١٠. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهاشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به بال بازگردند.
١١. ساکنان سرزمین سومر Sumer و اکد Akad مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
١٢. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستوجو پرداخت، به جستوجوی شاهی خوب که او را یاری دهد.
آنگاه او نام کورش پادشاه انشان Anshan را برخواند، از او بهنام پادشاه جهان یاد کرد.
١٣. او تمام سرزمین گوتی Guti و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد. کورش با هر ”سیاه سر” (منظور همه انسانها) دادگرانه رفتار کرد.
١٤. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیک این پشتیبان مردم خرسند بود.
١٥. بنابر این او کورش را بر انگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد، در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر میداشت.
١٦. لشکر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارشناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره میسپردند.
١٧. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او نبونیدشاه را به دست کورش سپرد.
١٨. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
١٩. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
٢٠. منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان.
٢١. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ، شاه انشان.
٢٢. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانرواییاش را بل Bel (خدا) و نبو Nabu گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
٢٣. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.
مردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
٢٤. ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
٢٥. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد... من برای صلح کوشیدم. نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شان آنان نبود.
٢٦. من بردهداری را برانداختم، به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
٢٧. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه سپاهیان من،
٢٨. برکت و مهربانیاش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوک همه شاهان براورنگ پادشاهی نشسته اند.
٢٩. همه پادشاهان سرزمینها جهان، از دریای بالا تا دریای پایین (دریای مدیترانه تا خلیج فارس)، همه مردم سرزمینهای دور دست، همه پادشاهان آموری Amuri، همه چادرنشینان.
٣٠. مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش.
٣١. من شهرهای آگاده Agadeh، اشنونا Eshnuna، زمبان Zamban، متورنو Meturnu، دیر Der، سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آن سوی دجله که ویران شده بود را از نو ساختم.
٣٢. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاههای خود برگرداندم، خانههای ویران آنان را آباد کردم.
٣٣. همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک به شادی و خرمی،
٣٤. به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم، باشد که دلها شاد گردد. بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم،
٣٥. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند، بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند: کورششاه، پادشاهی است که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه.
٣٦. بیگمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
٣٧. ...
٣٨. ... باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم...
٣٩. ... دیوار آجری خندق شهر را،
٤٠. که هیچیک از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند،
٤١. ... به سرانجام رسانیدم.
٤٢. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روکشی از مفرغ ...
٤٣. ...
٤٤ ...
٤٥. ... برای همیشه.