دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

تاریخ اروپا

فهرست مندرجات

[مخفی شود]

یونانیان

یونان باستان از صدها دولت ـ شهر مستقل تشکیل می‌‌شد. از قرن هشتم قبل از میلاد، یونانی ها ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه، را آغاز کردند این مستعمره‌های یونانی با امپراتوری قدرتمند ایران در تماس بودند. در نتیجه تشنج بین یونان و ایرانی ها زیاد شده، و در سال 500 قبل از میلاد، یک جنگ بین آنها در گفت. در سال 479 قبل از میلاد ارتش متحد دولت ـ شهرهای یونان، ایران را شکست داد.


آکروپولیس

باقیمانده‌های اکروپولیس، آتن امروزی را در بر می‌‌گبرد.


آتن ثروتمندترین و بزرگترین ناحیه شهری یونان بود. شهروندان این شهر از یک دمکراسی ابتدایی (دولت مردمی) برخوردار بودند.

تا پیش از قرن پنجم قبل از میلاد، ناحیه شهری اسپارت بیشتر نواحی جنوب یونان را تحت کنترل داشت. این ناحیه را منطقه «پلویونی» می‌‌نامند. زندگی اسپارتی ها در جنگ می‌‌گذشت. همه شهروندان مذکرو بالغ، اعضاء تمام وقت ارتش محسوب می‌‌شدند. زنها آموزشهای فیزیکی می‌‌دیدند تا بتوانند بچه‌های قوی و نیرومند به دنیا بیاورند. هنگامی که شهروندان اسپارتی مشغول پرداختن به امور جنگی بودند، غلامان (بردگان) روی زمین کشاورزی می‌‌کردند. یونان و تاریخ

یونان نام فارسی کشوری است در جنوب شرقی اروپا. پایتخت آن آتن است. نام یونانی آن جمهوری هلنی (به یونانی: Ελληνική Δημοκρατία) است. زبان مردم آن یونانی و واحد پولشان دراخماست. و اکثر مردم آن مسیحی هستند. حکومت یونان جمهوری است. مساحت این کشور 985/131 کیلومترمربع و جمعیت آن 000/269/10 نفر با رشد سالانه 4/0 درصد.

آب و هوای مدیترانه ای با زمستانهای معتدل و تابستانهای گرم و خشک، از ویژگیهای این کشور است. عمده‌ترین فرآورده کشاورزی،زیتون است که به خارج صادر می­شود. دریاهایی که یونان را احاطه کرده اند، 70درصد ماهی مورد نیاز مردم را تأمین می‌‌کنند.25 درصد مردم یونان درآتن، که مرکز صنعتی محسوب می‌‌گردد، سکونت دارند. توریسم در این کشور بسیار گسترش یافته، و درآمد فراوانی را، نصیب دولت می‌‌کند. از دیگر صنایع رایج در یونان، صنایع دستی – نساجی – سرامیک سازی و فلز کاری، قابل ذکر می­باشد. جزیره کرت با مساحت 330/8 کیلومتر مربع و جمعیت 082/501 نفر، به مرکزیت «‌ایراکلیون» که در دریای مدیترانه واقع شده، متعلق به این کشور است.


آیا واقعا یونان ،مهد پیدایش تمدن بود؟ (نقد)  

در اینجا به دانش و ریاضیات و نجوم و هندسه در یونان باستان می پردازیم،و برای آنکه به اندازه ی دانش یونان در آن زمان از دیدگاه اروپاییان پی ببریم در ابتدا نکته ی زیر را مورد توجه قرار می دهیم:

"در دورانهای قدیم پیشرفت های علمی محدود بود.تنها علومی که پیشرفت کرده بود نجوم ،ریاضیات،

جغرافی،نقشه کشی و کشتی رانی می بوده.حال ببینیم که یونانیان در این رشته ها چه پیشرفتهایی

کرده بودند که ملل دیگر از آنها اقتباس کردند"

اما اگر براستی یونانیان چنین پیشرفتی داشتند پس چگونه است که:

بنابر فقره ی دوم از کتاب نخست هردوت یونانیان طول سال قمری و خورشیدی را که دو موضوع مقدماتی برای نجوم است نمی دانستند و این در حالی ست که ایرانیان حتی سالهایشان را کبیسه می کردند.

همچنین یونانیان برای انواع و اقسام ماهها و سالهای قمری و خورشیدی که در نجوم و احکام نجوم به آنها احتیاج ضروری است اسم واصطلاح نداشتند و این در حالی بود که ایرانیان حتی برای تک تک روز های سال نامی بخصوص داشتند .

اگر براستی یونان آغازگر علم مثلثات بود پس جای تعجب است که اساسی ترین اصطلاحات مقدماتی نجوم (sinus-cosinus-tangent-hora-zenith-tropical) از زبان یونانی نیست!

در نجوم و احکام آن به دو قسم عدد نویسی و چندید علامت قراردادی احتیاج دادیم ،باری یونانیان هیچ یک از این دو قسم عددنویسی و علامتهای قراردادی برای نوشتن تقویمهای رقومی نداشتند و نیز بسی جای تعجب است که اعداد بزرگتر از ده هزار در یونانی نام ندارندهمچنین بزرگترین شاهکارهای علم ریاضیات که گفته اند از یونان است همانا جدول ضرب که به فیثاغورث حکیم نسبت می دهند ولی اخیرا می گویند که این جدول قرنها پیش از آن حکیم وجود داشته است

چرا که از لوح های ارزنده ای که به تازگی در شوش بدست آمده پس از مطالعه ی آنها معلوم شده که ایرانیان در اوایل هزاره ی دوم یعنی در حدود 4000 سال پیش آگاهی های جالبی در باره ی معادله ی دو مجهولی به شکل ax+bx=c داشتند و بنابراین از جدول ضرب اطلاع داشتند چرا که حل این معادله بدون آگاهی از جدول ضرب غیرممکن است.

همچنین قضیه ی هندسی معروف فیثاغورث (c(2)=a(2)+b(2)) را می شناختند و از آن در حل مسائل خو کمک می گرفتند و قدرت ان را داشته اند که مثلثی را در دایره ی کاملی رسم کنند و یک 5 ضلعی و یک 7 ضلعی منظم محاط در دایره را ترسیم کنند-و قطعه حجاری شده ای به همین شکل در شوش سند گویای این مدعاست

همچنین باید گفت که "ارقام هندسی یا دیوانی که در سراسر جهان به کار می روند حرف اول اعداد ایرانی از یک تا نه می باشد.صفر از واژه ی اوستایی" زفر" به معنی حلقه می باشد

درباره ی پزشکی نیز مانند ریاضی اندیشه ی مردم را جوری تربیت کرده اند که همه می پندارند که دانش پزشکی از یونان باستان سرچشمه گرفته!

اما با نگاهی گذرا به تاریخ پزشکی در ایران باستان خواهیم دید که پزشکی یونان نیز مانند بسیاری دیگر از دانش ها وام دار ایران است.چرا که در خود تاریخ پزشکی آمده که:

"از اطلاعات بدست آمده معلوم می شود که در ایران قدیم وضعیت پزشکی بسیار پیشرفته تر از آشور بوده و حتی به جرات می توان پا را فراتر نهاده و گفت آنچه که طب یونانی نامیده می شود ایرانیان به یونانیان آموختند.چرا که در سال 700 پیش از میلاد هیچ اثری از علم و فرهنگ بر یونان مشهود نبود با این حال 900 سال بعد یعنی سال 200 میلادی یونانیان چنان در علم پیشرفت کرده که بقراط توانست رساله هایی در دانش پزشکی به رشته ی تحریر درآورد:"اسکندر کتب و علوم و نجوم و حکمت از پارسیان گرفت که به سریانی و سپس به رومی بازگردانیده شد" :"اسکندر بزرگان سرزمین ایران را بکشت و شهرها و قلعه ها را ویران نمود و سرزمین آنها را به ملوک الطوایف قسمت کرد و دانشهای نجوم و پزشکی و فلسفه و کشاورزی را پس از آنکه به زبانهای یونانی و قبطی برگردانید و به مغرب برد")

درباره ی فلسفه نیز باید گفت که مانند ریاضیات و پزشکی یونان را یکی از سرآمدان و بنیانگزاران آن معرفی کرده اند اما بخلاف آنچه که بر سر زبان هاست ،آشکار شده تاثیرگذاری سترگ اندیشه ی ایرانی و فرهنگ ایرانی بر یونان و جهان بیش از آنچه که به تصور می اید ژرف و بنیادین است و چیزی نیست که بتوان از ان براحتی گذشت.

یکی از دانشمندان بنام "آدولف برودک" در کتاب خود با نام زرتشت بگونه ای بسیار دقیق و ژرف ،به تاثیر اندیشه ی زرتشت بر فلسفه ی یونانی و بر دین مسیحی پرداخته است.در بخشی از این نامه آمده است که:

"افلاطون پرشگفت شالوده گذار در آموزه ی "فروهرها"نیست،او یک تاراجگر است.و این نه از آن روی است که وی تعالیم زرتشت را بازنگاری نموده،بلکه از آنجاست که این مطلب را مکتوم و پنهان گذاشته است.افلاطون تعالیم زرتشت را پذیرفته ولی از یادآوری اینکه چگونه و از کجا تعالیمش را فرا گرفته بصراحت و چشم پوشی می کند

همچنین یکی از پرمایه ترین نبشته هایی که می تواند در این باره ما را یاری کند،نبشته ای است از "آلبرت گوتزه"که در کتاب تاثیر فرهنگ و جهان بینی ایرنی بر افلاطون از آن یاد شده است.در این نبشته تحت عنوان حکمت ایرانی در لباس یونانی انتشار داده است،نخست مفهوم کهجهان(عالم کوچک) را در بافت تاریخی آن مورد بررسی قرار داده و گوتزه سرنخ کتب خود را از کتاب "بندهش" بدست می آورد.چرا که در تقابل یکایک اندامها و اجزای بدن انسان را با کائنات در جهان تشبیه و مقایسه می کند.

گوتزه می نویسد:

همه چیز دلالت بر این میکند که جهانبینی ایرانی در کتاب درباره ی هفتگانهای بقراط نهفته است،بعبارت دیگر در این کتاب حکمت ایرانی است در لباس ایرانی.

نکته ی بسیار مهمی که بایسته است از آن چشم نپوشید این است که:

در هیچ نبشته ای که مربوط به روزگاران کهن است سخنی از کتابخانه های یونانی به میان نیامده است و حتی اشاره نشده که چنین کتابخانه هایی وجود داشته و بعد مثلا در زمان حمله ی ایرانیان به یونان از بین رفته باشد.بنابراین باید پرسید که مردمانی که دارای آنهمه پیشینه ی درخشان در زمینه های گوناگون دانش و هنر و ادب می باشند کتابخانه ای را در خور این ادعاها و گنده گویی ها باشد ،نداشته اند





البته این بدان معنی نیست که در جهت اغراق پیش رویم و زمین و زمان را به ایران نسبت دهیم اما این نوشتار گامی در جهت شناخت آنچه که به ایران مربوط است و متعلق به ایران زمین است ،میباشد و پاسخی به تمام کسانی ست که ایرانیان باستان را بربر می خواندند و در پایان باید بگویم در طی یکی دو سده ی گذشته،کوشش شده تا تاریخ فرهنگ ایران را بنابر خواستهای سیاسی و زمان فرمانروایی "مادها"یعنی سده ی هفتم پیش از میلاد آغاز نمایند زیرا بقول دکتر جنیدی مورخان آنها از این دوران نوشته اند و در این کار نیز متاسفانه پیروز بوده اندو متاسفانه درس خوانده ها هم باورشان شده که گفته و نوشته های آنها جز از راستی نیست.هرگاه در این نبشته سخن به دوران قبل از مادها می رسد ایرانیان را بیابانگرد و وحشی و بی فرهنگ می دانند و به گفته هایی دست می یازند که در نبشته های یونانی و بدنبال آن بنشته های فرنگی آمده است.و بایسته است که بنابر گفتار آقای دکتر فریدون جنیدی در کتاب زندگی و مهاجرت آریاییان" بر پایه ی گفتارهای ایرانی" خود جوانان ایران زمین نیز در این زمینه تحقیقات بیشتری کنند چرا که بعضی از این نوشتارها همراه با اغراض در جهت کوچک شمردن ایران می باشد.و متاسفانه هم اکنون نیز تمدن و تاثیر فرهنگ ایرانی بر جهان در کتاب های درسی اروپاییان جایی ندارد و آنها در این باره موضع سکوت را برگزیده اند و دردآورتر نیز این است که مسئولان کشور ما در این سکوت آنها شریک هستند.و افرادی چون" امانوئل کوک"نویسنده انگلیسی در این راه چنان پیش رفته اند که حتی استوانه ی کورش را تبلیغ وی دانسته اند!! و صد البته پورپیرار در این راه برای برهم زدن نام، گل سرسبد حمله به تاریخ و تمدن ایران است.





چالش دموکراسی




مجلس ملی ژاپن (©AP/WWP)

با ورود به قرن 21، دموکراسی - نظام حکومتی ای که در آن مردم رهبران خود را در انتخابات منظم، آزاد، منصفانه و رقابتی انتخاب می کنند - به عنوان رژیم منتخب ملت های گوشه و کنار جهان پدیدار شده است. این به آن معنی نیست که تاریخ پایان یافته، که همه کشورها دموکراسی را تحت فرایند پیوسته و تغییر ناپذیری عاقبت خواهند پذیرفت، یا اینکه متفکران معاصر عاقبت الگوی قطعی و راستین حکومت صحیح و مناسب را یافته اند. اما به آن معنی هست که وقتی به مردم حق انتخاب داده شود - نه فقط در آمریکای شمالی و اروپای غربی، بلکه در آمریکای جنوبی و اروپای شرقی و آسیا و خاورمیانه و آفریقا نیز - آنها با کثرتی فزاینده ترجیح می دهند در تعیین شکل حکومت خود حق اظهار نظر داشته باشند؛ آنها خواستار پاسخگو قرار دادن آنهایی هستند که مسئولیت های سیاسی را بر عهده می گیرند؛ آنها خواستار قوانینی هستند که اساسشان متقاعد سازی است، نه قوانینی که از طریق خشونت اعمال می شوند؛ و آنها خواستار دفاع از آزادی های فردی و تضمین برابری در برابر قانون از سوی حکومت هستند.

در حال حاضر، اکثر کشورهای جهان دموکراتیک بوده و تعدادشان همچنان در حال افزایش است. به راستی که حرکت به سمت دموکراسی از پایان جنگ جهانی دوم و بخصوص در طول 30 سال اخیر اعجاب آور بوده است. در سال 1950 از 80 کشور مستقل جهان حدود 20 کشور حکومت دموکراتیک داشتند. در سال 1974، تقریبا 40 کشور از 150 کشور جهان را می شد دموکراتیک نامید. از آن زمان تاکنون، به برکت سقوط دیوار برلین که تاثیر آشکاری از خود بر جای گذاشت و فروپاشی خالی از خشونت اتحاد جماهیر شوروی و همچنین پایان رویارویی شرق و غرب که با پیروزی آمریکا در جنگ سرد حاصل شد دموکراسی در سرتاسر اروپای شرقی، آسیا، آمریکای جنوبی و آفریقا اشاعه پیدا کرده. در 30 سال اخیر، تعداد دموکراسی های جهان به سه برابر افزایش یافته: به گزارش خانه آزادی، امروز چیزی در حدود 120 دموکراسی در جهان وجود دارد، یا به عبارتی، دو سوم از 193 کشور جهان دموکراتیک هستند.

منطقه ای که تا امروز نشانی از حرکت جدی یا پایدار به سوی تغییر دموکراتیک در آن دیده نشده خاورمیانه اسلامی است. با این وجود، سال 2005 شاهد انبوهی از تحولات مساعد بوده است. برگزاری انتخابات ملی و تدوین قانون اساسی جدید در عراق، اخراج نیروهای سوریه از لبنان و مطالبه خودمختاری از سوی مردم این کشور، تصمیم حسنی مبارک رئیس جمهور مصر مبنی بر برگزاری انتخابات چند حزبی، و اقدام مجلس ملی کویت در تصویب قانونی برای اعطای حق رای به زنان همگی حکایت از این واقعیت دارند که مردم خاورمیانه اسلامی به سمت دموکراسی گرایش داشته و به طور روز افزون به آن علاقه مند می شوند.


اشاعه دموکراسی در گوشه و کنار جهان درک پیش انگاشت ها، اصول، امیدها و دورنماهای آن را بیش از پیش ضروری می سازد. آنهایی که تحت هیچ نوع حکومت دیگری به سر نبرده اند به راحتی می توانند قدر دموکراسی را نشناسند. و آنهایی که دموکراسی برایشان تجربه نسبتا جدیدی است، یا آنهایی که در پی دموکراسی هستند، یا آنهایی که دموکراسی را به عنوان نهاد خارجی تهدیدگری ارزیابی می کنند، شاید نتوانند آنچه دموکراسی از شهروندان می خواهد و آنچه به آنها ارزانی می دارد را آنطور که باید درک کنند. بنابراین طرح چند پرسش از زوایای مختلف مفید واقع خواهد شد: دموکراسی چیست؟ دموکراسی از کجا آمد و چگونه تکامل پیدا کرد؟ دموکراسی ها چگونه می توانند تفاوت های منطقی داشته باشند؟ بنیان های ضروری دموکراسی کدامند؟ نقاط ضعف و گرایش های نابخردانه دموکراسی کدامند؟ و تحولات جدید در سیاست جهان و فناوری چگونه بر دورنمای دموکراسی تاثیر می گذارند؟

دموکراسی در یونان باستان دموکراسی در یونان باستان 241 سال دوام یافت.


واژه دموکراسی برگرفته از دو واژه یونانی است، دموس به معنی مردم، و کراتئین به معنی حکومت. در یونان باستان، مفهوم دموکراسی در برابر پادشاهی که یک فرد در آن حکومت می کند، و جرگه سالاری که چند فرد در آن حکومت می کنند قرار داشت. با اینکه دموکراسی هیچگاه به صورت هنجار عهد باستان کلاسیک درنیامد، اولین شکوفایی های بزرگ آن در شهر باستانی آتن در یونان رخ داد. دموکراسی از سال 508 تا 267 قبل از میلاد مسیح در آتن دوام داشت و تا روزی که ایالات متحده در سال 2017 241 ساله شود، آتن باستان همچنان به عنوان پاینده ترین دموکراسی تاریخ جهان شناخته خواهد شد.


در شهر آتن، مردم، یا بهتر بگوییم جمعیت واجد شرایط - شهروندان ذکور 18 سال به بالا - به طور مستقیم در مجلس حکومت می کردند و آزادانه در آگورا (بازار) به بحث های سیاسی می پرداختند. به نوشته توسیدید (5)، پریکلس (6) دولتمرد آتنی در اوج دوران افتخار دموکراسی آتن در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح این نوع حکومت را به خاطر برتری اش بر سایر گزینه ها ستایش می کرد. پریکلس در خطابه مشهور خود در مراسم خاکسپاری سربازان آنتی کشته شده در جنگ پلوپونیسوس این برتری را حاصل آزادی و برابری ای که شهروندان از آن برخوردار بودند دانست. پریکلس گفت مردم آتن به نسبت شایستگی های خود پاداش دریافت می کنند، هم حیات شخصی و هم منافع عمومی مورد احترام است، فرهنگ رونق دارد، بحث و گفتگو شکوفا است، از غیر خودی ها استقبال می شود، و به واسطه پذیرا بودن نسبت به تفکرات جدید و متفاوت، آتن دانش جنگی لازم برای شکست دادن دشمنان خود را به دست آورد. با این وجود، با اطمینان می توان گفت که واقعیت های حیات در آتن باستان در موارد بسیاری با آرمان های پریکلس مطابقت نداشت. اما این آرمان ها از اصول دموکراتیک ریشه می گرفت، به امیدهای مردم حیات می داد، و آرزوهای آنها را هدایت می کرد.

دموکراسی آتنی بدون منتقد نبود. هم افلاطون (427 تا 347 پیش از میلاد مسیح) و هم ارسطو (384 تا 322 پیش از میلاد مسیح) معتقد بودند که دموکراسی مطلوب ترین شکل حکومت نیست. آنها با این استدلال که دموکراسی به مردم امکان می دهد تا بر اساس علائق فردی و نه بر اساس اصول منطق و فضیلت زندگی کنند ادعا می کردند که این نوع حکومت کاستی هایی دارد. شخص افلاطون بخصوص در قضاوت های خود تحت تاثیر محاکمه استاد مشهورش سقراط (469 تا 399 پیش از میلاد مسیح) که هیئت منصفه ای متشکل از 500 شهروند آتن او را به اتهام فاسد کردن جوانان و ناپرهیزگاری به مرگ محکوم کرد قرار داشت.

اما هم افلاطون و هم ارسطو علی رغم تردیدهای خود از دموکراسی دفاع هم می کردند. در کتاب جمهوری به نوشته افلاطون، سقراط دموکراسی را به عنوان ردایی چند رنگ که فراهم آورنده خانه ای برای همه نوع بشر و آزادی برای آنهایی که می خواهند با منطق و فضیلت زندگی کنند است مورد ستایش قرار می دهد. ارسطو اینگونه استدلال می کند که بهترین نوع رژیم عملی - شکلی از دولت که اکثریت مردم در بیشتر مواقع می توانند با بیشترین منطق امید به زندگی تحت آن را داشته باشند - در واقع رژیم مخلوطی بود که در آن بخشی از قدرت به طور دموکراتیک به دست مردم و بخش دیگر آن جرگه سالار یا به دست تعداد معدودی فرد ثروتمند اعمال می شود.

در کل - و در این مورد نه افلاطون و نه ارسطو انتقاد نیرومندی ارائه می دهند - اهالی آتن تضادی میان دموکراسی و بردگی یا میان دموکراسی و محرومیت زنان از عرصه سیاست نمی دیدند. با اینکه دموکراسی، طبق برداشت اهالی آتن، همه شهروندان را در سطحی برابر قرار می داد، اما به همه افراد مقام شهروندی اعطا نمی کرد. در واقع، این عقیده دموکراتیک که حق حکومت متعلق به مردم است، اینکه کدام افراد "مردم" تلقی می شوند را مشخص نکرده است. برای رسیدن به این نتیجه گیری که افراد نباید بر اساس طبقه اجتماعی، یا اعتقادات مذهبی، یا جنسیت، یا نژاد از حضور در عرصه سیاست محروم شوند اصل دیگری لازم است. در عصر جدید، این اصل از سنت لیبرالیسم به دموکراسی عرضه شد.

سنت لیبرال دموکرات

John جان استوارت میل (1806-1873) 
 

سنت لیبرال - سنت جان لاک (1362 تا 1704)، جیمز ماندیسون (1751 تا 1836)، بارون مونتسکیو (1689 تا 1755)، امانوئل کانت (1724 تا 1804) و جان استوارت میل) (1806 تا 1873) - بر پایه این اعتقاد که انسان ها ذاتا آزاد و برابر هستند استوار است. سنت لیبرال ریشه این آزادی و برابری طبیعی را در حقوقی که همه افراد به طور برابر از آن سهم دارند شناسایی می کند. امروزه، از حقوق بشر بیشتر از حقوق طبیعی نام برده می شود. با این حال، مکتب حقوق بشر که در عین حمایت شدن از سوی سنت های گوناگون، اساس منشور سازمان ملل را نیز تشکیل می دهد و الهام بخش حقوق بین الملل است، ریشه مستقیم فکری در سنت حقوق طبیعی لیبرالیسم دارد.

این اصل لیبرال موجب تعدیل اصل دموکراتیک در دست کم دو شکل می شود. اول، اعلام می دارد که از نقطه نظر حیات اخلاقی و سیاسی، بشریت مشترک ما مهم تر و بنیادی تر از تفاوت های طبقاتی، جنسیتی، نژادی و حتی اعتقادات مذهبی ماست. و دوم، با تعریف آزادی و برابری در قالب حقوقی که پیش از حکومت ها وجود دارند، اصل لیبرالیسم تاکید دارد که اقداماتی هست که حکومت ها صفنظر از شور و علاقه اکثریت حامی آنها نمی توانند علیه افراد اتخاذ کنند. امروزه وقتی اکثر مردم از واژه دموکراسی استفاده می کنند، منظورشان در واقع لیبرال دموکراسی است.


همه دموکراسی های لیبرال مدرن نمونه هایی از دموکراسی هم هستند. به جای گرد آمدن برای رای گیری مستقیم در مورد قوانین مانند آنچه در آتن اتفاق می افتاد، شهروندان امروز برای قانون گذاران که قوانین را تنظیم و تصویب می کنند، و برای مسئولین اجرایی که وظیفه اعمال قوانین را دارند رای می دهند. حکومت غیر مستقیم مردم از طریق نماینده های خود مستلزم تغییر دیگری در مفهوم اولیه دموکراسی نیز هست. در واقع، در قرن 18، در روزگاری که آمریکا و فرانسه در حال به وجود آوردن دموکراسی لیبرال مدرن بودند، باید بر این اعتراض که چون مردم باید به طور مستقیم حکومت کنند، دموکراسی تنها در جمعیت های کوچک و منسجمی که در یک منطقه جغرافیایی واحد، فشرده و مشخص زندگی می کردند اعمال پذیر است غلبه می کردند.

James Madison (1751-1836)
 

جیمز مادیسون با فدرالیت 10، یکی از سری مقالات مطبوعاتی که او به منظور متقاعد نمودن شهروندان برای حمایت از تصویب قانون اساسی ایالات متحده به همراه آلکساندر هامیلتون (1755 تا 1805) و جان جی (1754 تا 1829) به رشته تحریر درآورد به رویارویی با این چالش برخاست. او می گفت اصل نمایندگی به خودفرمانی امکان می دهد تا در یک جمهوری پیچیده تجاری متشکل از جمعیتی انبوه در سرزمینی وسیع و متنوع اعمال شود. در عین حال، این گرایش دموکراسی در نمود بخشیدن به هوس های لحظه ای مردم را نیز اصلاح می کند. به جای رای دادن به تک تک قوانین، مردم به مسئولینی که به واسطه دانش سیاسی و مقام اجتماعیشان می توان از آنها انتظار تنظیم قوانینی را داشت که در خدمت جامعه قرار گیرند رای می دهند. و در صورتی که مردم تشخیص دهند که نمایندگان آنها از عهده کارها بر نیامده و از اطمینانی که به آنها شده سوء استفاده می کنند، می توانند با رای خود مسئولیت را از آنها بگیرند.

در یک دموکراسی مبتنی بر اصل نمایندگی، مردم خودمختار بوده و حکومت بر پایه رای آنها شکل می گیرد، اما آنچه مردم به آن رای می دهند طرح کلی نهادهای حکومتی و روال های پذیرفته شده برای قانون گذاری و قضاوت در اختلافات است. با این کار، مردم موافقت می کنند که به قوانین تصویب شده از سوی نمایندگان خود و حتی آن دسته از قوانینی که با آنها موافق نیستند احترام بگذارند، البته به شرطی که قوانین از طریق نهادها و روال های مقرر تصویب شده و با حقوق تضمین شده در قانون اساسی یا عالی ترین قانون سرزمین سازگار بوده و به اساسی ترین حقوق طبیعی و انسانی تجاوز نکنند. افزون بر این، همان نهادها و روال های دموکراتیکی که امکان تصویب قوانین نامطلوب را فراهم می آورند این فرصت را نیز در اختیار شهروندان قرار می دهند تا با متقاعد نمودن اکثریت مسئولینی که قوانین مطلوب تری تصویب خواهند نمود را انتخاب کنند.

لیبرال دموکراسی امروز: بنیان ها و گوناگونی ها

مردم ونزوئلا حق خود به آژادی بیان را به نمایش می گذارند، نوامبر 2003. (©AP/WWP)
 

دموکراسی های مختلف می توانند به منظور تضمین حقوق فردی و حفظ تساوی در برایر قانون آرایش های نهادی متفاوتی به کار گیرند. برای مثال، بیشتر دموکراسی های مدرن نظام های پارلمانی را برگزیده اند که در این نظام ها ریاست قوه مجریه توسط قوه مققنه انتخاب شده و از آن پیروی می نماید. ایالات متحده با اتخاذ نظام ریاست جمهوری انتخابی که در آن رئیس اجرایی کشور توسط مردم انتخاب شده و از قوه مققنه جدا و مستقل است در اقلیت قرار دارد. هر دو سیستم برای قضاوت در اختلافاتی که وقوع آنها تحت قانون اجتناب ناپذیر است بر یک قوه قضائیه مستقل تکیه دارند. اینگونه به نظر می رسد که مزیت نظام پارلمانی در پاسخگویی بهتر آن به اراده مردم و دادن انعطاف بیشتر به مسئولین است و مزیت نظام ریاست جمهوری برآمده از نظام نظارت و کنترل ناظر بر اراده مردمی و سیاستمداران جاه طلب که در استقلال قوای مقننه، مجریه و قضائیه کارسازی شده است باشد. به نفع شهروندانی که تحت یکی از این دو سیستم زندگی می کنند است که سایر گزینه ها را بررسی نموده تا نقاط قوت و ضعف شکل حکومت خود را بهتر درک کرده و نسبت به آنها قدردان باشند.

علی رغم گستره وسیع تفاوت های موجود در ساختار نهادهای دموکراتیک، تجربه های تاریخی حاکی از آن است که دموکراسی مدرن بنیان های اجتناب ناپذیری دارد. تعدادی از این بنیان ها مربوط به محدودیت های مختلف موجود بر اختیارات حکومتی است. برای مثال، آزادی بیان، که شامل آزادی تفکر و گفتگو می شود، تصویب قوانینی که گفتار یا تفکر خاصی برای مردم تجویز کند را برای حکومت ممنوع می سازد. این کار ضرورت دارد چون تمام آزادی های دیگر برآمده از توانایی شهروندان در تفکر آزاد و خلق طرح های نو است. آزادی تجمع متضمن این است که شهروندان بتوانند افکار خود را با دیگران به هر گونه ای که ترجیح دهند، چه به صورت علنی در ملا عام و چه به صورت خصوصی در خفا مطرح سازند. آزادی عبادت تصریح می کند که حکومت حق ندارد در نحوه عبادت و محتوای اعتقادات مذهبی و اصولا در خصوص عمل عبادت به مردم تحکم کند. تدابیر حمایتی برای آنهایی که متهم به ارتکاب جرم هستند دولت را از استفاده از قدرت بلامنازع خود در دستگیر و بازداشت نمودن متهمین به ارتکاب جرم باز می دارد.


اما همه پایه های دموکراسی به وارد شدن به جزئیات حقوق رسمی مربوط نمی شود. یک قوه قضائیه مستقل مراجع بالاتری از سیاسی کاری های احزاب فراهم می آورد تا با توجه به آنچه که قانون حکم می کند، منع می کند یا مجاز می داند به داوری در اختلافات بپردازد. یک اقتصاد آزاد به افراد امکان می دهد تا از ثمرات کار خود برخوردار شده و به نحوی با یکدیگر به همکاری و رقابت بپردازند که موجب افزایش رفاه جامعه به صورت یک کل گردد. مطبوعات آزاد با قرار دادن منابع خبری چندگانه و نقطه نظرات رقابتی در دسترس شهروندان به آنها امکان می دهند تا به شکلی آگاهانه نتیجه گیری نمایند.


در هر مورد بخصوص، دموکراسی ها در نقطه ایجاد تعادل میان حقوق فردی و قدرت حکومتی تفاوت خواهند داشت. علاوه بر این، انسان های منطقی می توانند در مورد ساختار بهینه قوه قضائیه، میزان صحیح کنترل حکومت بر اقتصاد، و مرزهای نهایی آزادی مطبوعات اختلاف نظر داشته باشند. بنابراین به نفع دموکراسی ها خواهد بود که با نگاه به تجربیات سایر دموکراسی ها بصیرت خود را گسترش داده و در پی تدابیر جدید برای تحقق هدف مشترکشان که همانا آزادی و برابری تحت قانون است باشند.

مانند سایر اشکال حکومت ها، دموکراسی لیبرال مدرن نیز دارای نقاط ضعف و گرایش های نابخردانه ای خاص خود است. منتقدان با دیدگاه های گوناگون همگی به این نتیجه رسیده اند که دموکراسی لیبرال به سمت تقسیم جامعه و تضعیف مطالبات عادلانه رسوم و سنن گرایش دارد، افراد را به منزوی ساختن خود و ترجیح منافع خصوصی به خیر عمومی ترغیب می کند، اتکای اغراق آمیز بر فرایندهای رسمی و حقوق فردی به بهای قربانی شدن شایستگی های واقعی و اهداف نهایی را پرورش می دهد، به انضباط اخلاقی و پرورش شخصیت که عوامل ضروری در شکل دادن به شهروندان نیک هستند بی توجه است، و تحت لوای تشویق گوناگونی یکنواختی باورها و اعمال را تحمیل می کند. مخالفان دموکراسی گاها به گونه ای صحبت می کنند که گویی این انتقادها زمینه رد دموکراسی را فراهم می آورند. برخی از حامیان گمراه دموکراسی به گونه ای رفتار می کنند که گویی حتی اعتراف به این واقعیت که دموکراسی اشکالاتی هم دارد خیانت آمیز است. در واقع، آگاهی به اشکالات دموکراسی یکی از مکمل های ضروری برای شناخت ارزش و قدردانی از بنیان های دموکراسی است. چون با شناخت بنیان های دموکراسی است که کشورها باید برای رفع نقاط ضعف و گرایش های نابخردانه دموکراسی چاره اندیشی کنند.

دموکراسی به کدام سو؟


اگرچه دلیلی برای این فرض اینکه آینده تغییراتی به همراه خواهد داشت که موجب غیر ضروری شدن بنیان های دموکراسی خواهد شد، یا اینکه یک بار و برای همیشه بر نقاط ضعف و گرایش های نابخردانه دموکراسی چیره شود وجود ندارد، اعصار جدید بی گمان چالش های جدید به همراه خواهند داشت. عصر حاضر، عصر جهانی شدن، از این قاعده مستثنی نیست. انقلاب فعلی در عرصه مسافرت و مخابرات جهان را کوچک تر کرده و دیدنی ها و گفتنی های را از گوشه و کنار جهان به کامپیوترهای شخصی آورده. یک مزیت دموکراتیک در این مسئله وجود دارد. ما با چند کلیک ماوس کامپیوتر می توانیم دسترسی بی سابقه ای به طیف شگفت انگیزی از نقطه نظرات منابع حقیقتا متنوعی درباره مسائل مهم روز پیدا کنیم. این امکان می تواند مباحثه سیاسی را پرورش داده و موجب افزایش تحمل پذیری نسبت به نقطه نظرات متضاد باشد. اما خطری هم وجود دارد. به واسطه همان فناوری ارتباطات، برای انسان ها از هر زمان آسان تر شده که خود را در ارائه گزارش ها و نقطه نظراتی که موجب تقویت پیش پنداشت ها و ترجیحات حزبی می شوند غرق نمایند. این مسئله می تواند عرصه سیاست را قطب بندی کرده و برخورد خصمانه با اندیشه رقابت میان نقطه نظرات مخالف را دامن زند.

تضمین اینکه دموکراسی بتواند از عهده هم چالش های گذشته و هم چالش های جدید برآید بر عهده حامیان دموکراسی است.


اولین مسابقات المپیک، در شهر المپیا، در جنوب یونان برگزار می‌‌گردد.

رومیان


حکومت اولین امپراتور روم، آگوستوس در سال 27 قبل از میلاد آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پکس رومانا، یا دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود 200 سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم به مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازماندهی شده بود و به خوبی اداره و کنترل می‌‌شد. یک شبکه از راهها سرزمین های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌‌کرد. لژیون آموزش دیده روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌‌کرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک، لاتین، بهره مند بودند.


تا سال 450 میلادی رومیان باستان، انگلستان را ترک کرده بودند و به جای آنها تعداد زیادی از مردم شمال اروپا در آنجا اقامت داشتند. اقوامی که در آنجا سکونت داشتند متعلق به چهار قبیله، آنگل ها، یوت ها، فرزین ها و ساکسون ها بودند. این ساکنان، «آنگلوساکسون» نامیده شدند. قبرهای منطقه ساتن هو با یادداشتهای راهبانی مثل عالیجناب «بید»، اطلاعات مربوط به تاریخ آنها را بیان می‌‌کند. قرنها بعد، شاهان آنگلوساکسون مانند آلفردکبیر با مهاجمان وایکینگ جنگیدند.


در دنیای رومی ها خیلی مهم بود که افراد سایو (شهروند رومی) باشند. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که دردرون شهرها زندگی می‌‌کردند، داده شد. در سال 89 قبل از میلاد، مقام شهروند به تمام ایتالیایی ها اعطا شد. تا پیش از 212 بعد از میلاد، مقام شهروند رومی به همه مردان آزاد که در محدوده امپراتوری روم زندگی می‌‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زنها داده نمی‌شد.


اروپای قرون وسطی


تا قرن 13 میلادی، قلعه‌های متعلق به شوالیه ها بیش ازهر چیز دیگری در پهنه اروپا خود نمایی می‌‌کرد. شوالیه ها از زندگی مرفهی برخوردار بودند که با زندگی دهقانانی که روی زمینهای آنها کار می‌‌کردند، تفاوت زیادی داشت. شهرهایی در اطراف قلعه ها بوجود آمدند و توسعه یافتند. تجار برای تجارت از راههای صعب العبور سفر می‌‌کردند. زائران سفرهای طولانی را برای زیارت اماکن مقدس انجام می‌‌دادند. زندگی سخت بود، جنگ، قحطی و طاعون همراه جان مردم را تهدید می‌‌کرد.

در اواخر قرن پانزدهم میلادی، آخرین بخش از قلمرو مسلمانان اسپانیایی گرانادا یا همان شهر قرناطه در اندلس، به حکمرانان مسیحی آن دیار، فردیناند فرمانروای آراگون و ایزابلا فرمانروای کاستیل، تسلیم می‌‌گردد. در همان سال، با حمایت مالی فردیناند و ایزابلا، کریستف کلمب از اقیانوس اطلس می‌‌گذرد و به جزایر هند غربی (در نزدیکی سواحل آمریکا) می‌‌رسد. در اروپای قرون وسطی، کاری که مردم انجام می‌‌دادند، غذایی که می‌‌خوردند، لباسی که می‌‌پوشیدند و محلی که در آن زندگی می‌‌کردند، همگی بستگی به جایگاه اجتماعی آنها داشت.

حدودا از تاریخ 800 تا 1050 میلادی به مدت سه قرن، جنگجویان وایکینگ با کشتی های دراز و براق خود، اروپا را به وحشت می‌‌انداختند. آنها از اسکاندیناوی برای جستجوی نقره، بردگان و زمین به دریا رفتند. بعضی ها به بریتانیا و فرانسه حمله می‌‌کردند، در حالی که دیگران روسیه و رودخانه‌های دوردست آسیا را مورد تاخت و تاز قرار می‌‌دادند. واکینگها کاشفان دلیر و شجاعی بودند. آنها با شجاعت از میان امواج خروشان اقیانوس اطلس عبور کرده، ایسلند و گروئنلند را کشف کردند و حتی به شمال آمریکا نیز قدم گذاشتند.


اروپای فئودالی


از حدود سال 800 تا 1300 میلادی، بیشتر مناطق اروپای غربی توسط سیستم فئودالی سازماندهی شده بود. پادشاه مالک همه زمین بود که به مناطقی به نام ملک اربابی تقسیم می‌‌شد و ارباب هر ملک، خراجگذار پادشاه محسوب می‌‌شد. او سوگند وفاداری یاد می‌‌کرد و متعهد می‌‌شد که برای حفاظت از اموال پادشاه، سربازانی (مردان جنگی) استخدام نماید. رعیت ها در روستاها زندگی می‌‌کردند. آنها سهمی از محصولات خود را به املاک شاه (خراجگذار شاه) می‌‌دادند.

پاپ یکی از قدرتمندترین حاکمان اروپایی فئودالی محسوب می‌‌شد. او رئیس کلیسای کاتولیک رومی بود که مقدار زیادی زمین، تحت مالکیت خود داشت. پاپ از همه پادشاهان انتظار داشت که از او اطاعت کنند. اما هنگامی که قدرت پادشاهان و امپراتورها زیادتر شد، سعی کردند که با کلیسا مبارزه کنند.


جنگ انگلیس و فرانسه


تصویر:Englishwar.jpg

در سال 1337 م پادشاه انگلیس، ادوارد سوم، علیه پادشاه فرانسه، فیلیپ ششم، اعلام جنگ می‌‌کند. ادوارد معتقد بود که مالک حکومت فرانسه می‌‌باشد. محاصره‌های زیادی بوقوع پیوست و جنگهایی بزرگ رخ داد. البته در این درگیریهای 116 ساله، دوران طولانی صلح وجود داشت. ابتدا، انگلیسی ها در جنگهای کرسی، پواتیه و آژنکور پیروز شدند. سرانجام فرانسویها که از سخنان ژاندارک به هیجان آمده بودند، مهاجمان انگلیسی را در سال 1453 م عقب راندند.


در ابتدا انگلیسی ها پیروزیهای فراوانی به دست آورند. در سال 1346م، آنها پیروزی مهمی در جنگ کرسی، در شمال فرانسه، به دست آوردند. کمانداران انگلیسی با استفاده از کمانهای بلند، سواره نظام فرانسه را نابود کردند. انگلیسی ها در سال 1355م حمله جدیدی را به رهبری وارث ادوارد سوم، ادوارد شاهزاده ولز (76-1336م)، آغاز کردند. ادوارد فرمانده بی رحم نظامی، به دلیل آنکه زره سیاه به تن می‌‌کرد به شاهزاده سیاه معروف شد. در سال 1356م در جنگ پواتیه، در مرکز فرانسه، شاهزاده سیاه پیروزی بزرگی به دست آورد. پادشاه فرانسه، ژان دوم (64- 1319م)، در این جنگ اسیر شد و برای آزاد یش درخواست 4 میلیون سکه طلا از فرانسه شد.


در طول سالهایی که فرانسه مشغول عقب راندن مهاجمان انگلیسی بود، جنگ بصورت پیوسته ادامه داشت. در سال 1453م، فقط بندر کاله، در شمال فرانسه، در دست انگلیس باقی مانده بود. بدینسان، جنگ صد ساله به پایان رسید. با این وجود، تا سال 1801م پادشاهان انگلستان کماکان خود را پادشاه انگلستان و فرانسه می‌‌نامیدند.

در سال 1095 م «پاپ اورین» دوم همه مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشیلم (بیت المقدس فعلی) واقع در فلسطین را باز پس گیرند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. تعداد زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا خاورمیانه جان خود را از دست دادند.آنها که زنده ماندند در سال 1099 م بیت المقدس را تسخیر کردند. در بین سالهای 1099 تا 1250 م، شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد ولی در هیچ یک از آنها صلیبیان موفقیتی به دست نیاورند.


رنسانس


دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای قرن پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رنسانس (یعنی «نوزایی») مشهور شده است. دانشمندان، شعرا و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل رم و یونان با دیدگانی تازه تر به جهان می‌‌نگریستند. نقاشها به مطالعه آناتومی (علم تشریح) پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوه واقعگرایانه‌ای نقاشی می‌‌کردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت.

مطلوب «انسان عصر رنسانس» شخص درخشان و همه فن حریفی بود که در موضوعات فراوانی کارآزموده باشد. لئوناردوداوینچی و میکل آنژ مشهورترین آنان می‌‌باشند. دستاوردهایشان احترام آنان در جامعه را افزایش داد.


اروپا در قرن 16 و 17


در طول قرون 16و 17 میلادی مردم عقاید سنتی را زیر سوال بردند. دانشمندانی همچون گالیله و تصویر:اسحاق نیوتن روشهای جدید را توسعه داده و بر مبنای مشاهدات و تجارب خود به کشفیات فراوانی، دست یافتند. در بسیاری از شاخه‌های دانش از جمله فیزیک، کالبد شناسی، نجوم، و ریاضیات پیشرفتهای بزرگی حاصل گردید.


درس کالبد‌شناسی


تصویر:Kalbodshenasi.JPG

جان بانیستر، استاد کالبد شناسی مشهور انگلیسی، از جسد تشریح شده‌ای برای نشان دادن چگونگی عمل بدن انسان استفاده می‌‌کند.


نیکولاس کوپرینک ستاره شناس لهستانی، کتاب «گردش افلاک آسمانی» را منتشر می‌‌کند، او دراین کتاب عقاید جدید خود را مبنی بر گردش سیارات به دور خورشید، بر خلاف نظریه گردش سیارات به دور زمین، مطرح می‌‌کند.

در قرن هفدهم دانشمندان متوجه این مساله شدند که زمین سیارات به دور خورشید حرکت می‌‌کنند. مدلهای مکانیکی منظومه شمسی برای نشان دادن این موضوع ساخته می‌‌شدند. این دستگاههای جهان نما به نام «ارری» مشهور شدند، زیرا اولین بار برای «ارل ارری» ساخته شد.


در چهاردهم جولای 1789 میلادی، جماعتی از گرسنگان به زندان «باستیل» در پاریس، حمله کردند. فقرای پاریس که سان کولوت نامیده می‌‌شدند، از سیاستهای لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه، به خشم آمده بودند. لویی که با بحران مالی شدیدی دست به گریبان بود، از مجلس طبقات عمومی در خواست کرد تا مالیاتها را افزایش دهد. این امر، موجب بروز انقلاب فرانسه گردید و به مدت 10 سال این کشور دچار هرج و مرج شد. لویی شانزدهم در سال 1792 اعدام شد و سرانجام، در سال 1799، هنگامی که ژنرال ناپلئون بنا پارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت.



انقلاب فرانسه


تصویر:Faranseh.JPG

همه برای یکی

این پوستر می‌‌گوید که جمهوری هرگز تجزیه نخواهد شد و خواستار «آزادی، تساوی، برادری یا مرگ است.»


در 1791، در سال پس از انقلاب فرانسه، حکومت دستگاه جدیدی را برای اعدام در ملاء عام به خدمت گرفت. این دستگاه که گیوتین نامیده می‌‌شود برای قطع سرانسان با سرعت و بدون درد، طراحی شده بود. اما بزودی تبدیل به سمبول خوفناک دوره وحشت گردید.

تغییرات بزرگی که در قرن هجدهم در انگلستان رخ داد به نام انقلاب صنعتی شناخته می‌‌شود. اختراعات جدیدی مثل ماشین بخار کالاها را سریعتر و ارزانتر از قبل تولید می‌‌کرد. در قرن نوزدهم گسترش صنعت به بقیه اروپا و سرزمین آمریکا رسید. راه آهن سرعت مسافرت را زیاد کرد. مردم زیادی در کارخانه ها کار و در شهرها زندگی می‌‌کردند. قرن نوزدهم

در دهه‌های 1920 و 1930 م بسیاری از کشورهای اروپایی از دوموکراسی دست کشیدند. حزب نازی هیتلر در آلمان به قدرت می‌‌رسد و فاشیست های [موسولینی] بر ایتالیا حکومت می‌‌کنند. در ابتدا بریتانیا و فرانسه کوشیدند با این دیکتاتورهای جنگ طلب سازش کنند. آنها عاقبت در سال 1939 در برابر تهاجم هیتلر ایستادند و اروپا به جنگ جهانی دوم کشیده شد.


جنگ جهانی اول


تصویر:jange1.jpg

زندگی در خندق

با دستور حمله، سربازان در بالای خندقهای خود ظاهر می‌‌گردند تا شروع به پیشروی نمایند.


در ماه اوت 1914 م جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. هیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین در نوامبر 1918 حدود 10 میلیون نفر کشته شدند. وقتیکه در ماه اوت 1914 جنگ اعلام شد، میلیونها تن از مردم شادمان در خیابانهای شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی نمودند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می‌‌آورند. با این وجود، صحنه‌های دهشت انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد. یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند.

جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابی های بلشویک افتاد.



جنگ جهانی دوم


تصویر:Jange2.jpg

تهاجم به فرانسه

سربازان آلمانی در ماه مه 1940 م به فرانسه حمله کردند.

در سپتامبر 1939 م، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. دیکتاتور آلمان، آدولف هیتلر، می‌‌خواست تا رایش سوم به یک قدرت مطلقه در اروپا، تبدیل شود. در ابتدا تاکتیک حملات برق آسا موفقیت آمیز می‌‌نمود. اما پس از سال 1943م، قوانین متفقین، متشکل از نیروهای آمریکا، شوروی و انگلستان، بر آلمان برتری یافتند. سرانجام، آلمان در ماه می‌‌1945میلادی، نه روز پس از خودکشی هیتلر، تسلیم شد. بیش از بیست میلیون اروپایی در این جنگ کشته شدند.