دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

دانشنامه آزاد ۴ زبانه / εγκυκλοπαίδεια / licence

Elton پروژه‌ای چندزبانه برای گردآوری دانشنامه‌ای جامع و با محتویات آزاد است

تاریخ

فهرست مندرجات

[مخفی شود]

تاریخ

تاریخ از دیدگاه واژگانی به واژه‌ای اطلاق می‌شود که شامل اطلاعاتی راجع به گذشته است. مانند تاریخ زمین‌شناسی کره زمین. زمانیکه تاریخ به عنوان یک زمینه و رشته بررسی و تحصیل مطرح می‌شود به معنای تاریخ بشری است که گذشته ثبت شده جوامع بشری است. واژه تاریخ از واژه پارسی ماهروز آمده که این واژه (ماهروز) پس از وامگیری از سوی عربی به شکل مورخ درآمده و از پس از صرف شدن در دستگاه بابهای عربی ریشه أرخ و سپس واژه تاریخ از آن مشتق شده است. تاریخنگاران از منابع گوناگونی همچون پیشینه‌های نوشته یا چاپ شده؛ مصاحبه (تاریخ شفاهی) و باستان‌شناسی بهره میگیرند. اشتراک در گوناگونی روشها ممکن است در برخی دوره‌ها بیش از سایر دوره‌ها باشد و مطالعه تاریخ رسم و رسوم و شیوه ویژه خودش را دارد. (تاریخ شناسی؛ تاریخ تاریخ؛ را مشاهده کنید). به رویدادهایی که پیش از نگارشهای انسانها رخ داده اند؛ پیشاتاریخ یا ماقبل تاریخ گفته می‌شود.

فلسفه تاریخ

نام فلسفه تاریخ (Philosophy of history)، در قرن هیجدهم میلادی،‌توسط ولتر (Voltaire) وضع شد. منظور وی از این اصطلاح، چیزی بیش از تاریخ انتقادی و علمی نبود؛ یعنی نوعی از تفکر تاریخی که در آن، مورخ به جای تکرار داستان‌هایی که در کتب کهن می‌یابد، خود به بازسازی آنچه واقع شده می‌پردازد. این نام توسط هگل و نویسندگانی دیگر، در پایان قرن هیجدهم به کار رفت، ولی آنها معنای کاملاً متفاوتی از این اصطلاح اراده کردند و آن را به معنای تاریخ کلی یا جهانی به کار بردند. سومین کاربرد این اصطلاح را در نوشته‌های برخی از پوزیتویست‌های قرن نوزدهم می‌یابیم. از نظر آنها وظیفه فلسفه تاریخ، کشف قوانین عامی بود که بر روند رویدادهایی که مورخ به شرح و نقل آنها می‌پردازد، حاکم است. وظایفی که ولتر و هگل بر عهده فلسفه تاریخ می‌نهادند، به وسیله تاریخ نیز قابل انجام بود ولی پوزیتویست‌ها تلاش کردند تا از این طریق، تاریخ را نه فلسفه بلکه علمی تجربی قلمداد کنند. در هر یک از ین موارد کاربرد فلسفه تاریخ مفهوم خاصی از فلسفه مد نظر بود.

فلسفه نظری تاریخ

فلسفه نظری تاریخ، در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، با بصیرت‌هایی که درباره تاریخ جهان به وسیله نویسندگانی چون «ویکو» (Vico)، «کانت» (Kant)، «هگل» (Hegel)، کنت (Kont) و مارکس (Marx) حاصل شد، به بالاترین شکوفایی‌اش رسید. در عصر حاضر، اقبال به این نوع فلسفه تاریخ، تا اندازه‌ای در بین فیلسوفان، کاهش یافته است.

«فلسفه تاریخ»1 عبارتی مبهم است. این ابهام ناشی از دو معنای متفاوتی است که معمولاً از واژه‌ی «تاریخ» اراده می‌شود و به تبع این دو معنا، واژه‌ی «فلسفه» در این عبارت، دو معنای مختلف، پیدا می‌کند و اصطلاح «فلسفه‌ی تاریخ»نیز، برای اشاره به دو معرفت مختلف، به کار می‌رود. دو معنای واژه‌ی «تاریخ» عبارتنداز:

1ـ جریان ریدادهای گذشته، یعنی لایه‌ی خاصی از واقعیت که مورخان مطالعه آن را حرفه تخصصی خویش، قرار داده‌اند؛

2ـ مطالعه مورخ، یعنی نوع خاصی از پژوهش در موضوعی خاص 2فلسفه تاریخ در این دو معنای متفاوت واژه، غالباً به ترتیب نظری (Speculative) و انتقادی (Critical) نامیده شده است. 3 هدف فیلسوف نظری و تاریخ، این است که در رویدادهای گذشته، الگو یا معنایی کلی، کشف کند که در ورای حوزه متعارف مورخ قرار دارد. 4 هدف فیلسوف انتقادی، این است که ماهیت پژوهش تاریخی را آشکار کند، یعنی با مشخص کردن جایگاه آن درنقشه معرفت و پیش فرض‌های اساسی، مفاهیم نظام دهنده و روش تحقیق آن را روشن کرده و مورد بررسی قرار دهد.5 در واقع، سؤال اساسی که فلسفه انتقادی تاریخ، در پاسخ به آن پدید آمد، این است که ‌آیا به همان معنایی که فیزیک، زیست‌شناسی و روان‌شناسی یا حتی علوم کاربردی مانند مهندسی، عموماً علمی خوانده می‌شود؟ آیا پژوهش تاریخ، علمی است یا نه؟ اگر تاریخ، بدین معنا علمی است یا در هر حال، باید علمی باشد، نیازی به نقد فلسفه خاصی از پژوهش تاریخی نخواهد بود. گروهی از فیلسوفان، بدون اینکه کاملاً انکار کنند که پژوهش تاریخی، ممکن است ویژگی‌های مفهومی و روش‌شناختی خاصی داشته باشد، استدلال می‌کنند که هیچ یک از این ویژگی‌ها به اندازه کافی، اساسی نیست تا نقد جداگانه ادعاهای معرفتی مورخان را توجیه کند. کسانی که این دیدگاه را دارند، پوزیتویست خوانده شده‌اند و مخالفان آنها را نیز ایده‌آلیست نامیده‌اند. 6

اما اگر هدف فلسفه انتقادی تاریخ، روشن ساختن ماهیت پژوهش تاریخی است، نخستین سؤالی که باید به آن پاسخ داد، این است که: پژوهش تاریخی، درباره چیست؟ و به تعبیری، موضوع علم تاریخ، چیست؟ در واقع، تفاوت یک علم از علم دیگر، آگاهی در موضوعی است که ‌آن علم، مورد پژوهش قرار می‌دهد. پژوهش تاریخی، درباره گذشته است، به عبارتی موضوع علم تاریخ، رویدادهای گذشته است. اما این پاسخ، بسیار کلی است. به بیان مشخص‌تر، پژوهش تاریخ، درباره گذشته انسان است. این تحدید دامنه‌ای است که برخی از فیلسوفان مانند «کالینگوود»1 (Collingwood) کم و بیش، اصل قرار داده‌اند، زیرا مفاهیم و روش‌هایی که مورخان، معمولاً به کار می‌برند، همواره بر رویدادهای طبیعی، قابل اطلاق نیست. اما باز، بنابر ادعای کالینگوود، آنچه که مورخان، درباره انسان‌های مورد مطالعه‌شان دقیقاً با آن سر و کار دارند، حالات آنها نیست، بلکه افعال آنها می‌باشد. 8 بنابراین، می‌توان گفت موضوع علم تاریخ، افعال انسان‌هاست که در گذشته واقع شده است(Kes gestae: actions of human beings that have beeb done in the Past) محدودیت دامنه بیشتری که باز، گاهی بر آن تأکید می‌شود، این است که هر چند تاریخ، با افعال انسان‌ها سر و کار دارد، فی نفسه به آنها اهتمام ندارد. همانطور که «موریس مندلبوم» (Mondelboum Maurice,) اشاره کرده است عمل، دقیقاً موضوع پژوهش تاریخی قرار نمی‌گیرد، مگر اینکه معنا و اهمیت اجتماعی ( Societal Significahce) داشته باشد. 9

اگر تاریخ، به آن دسته از افعال گذشته انسان اهتمام دارد که معنا و اهمیت اجتماعی دارند، ماهیت این اهتمام چیست؟ یک پاسخ روشن این است: پی بردن به اینکه، آن افعال چه بوده‌‌اند؛ به عبارتی، احراز واقعیات. اما در همین جاست که اولین سؤالات فلسفه انتقادی تاریخی، سر بر می‌آورند، زیرا مطمئناً وظیفه‌ی مورخ، تنها این نیست که واقعیت را احراز کند، بلکه باید آن‌ها را قابل فهم نیز بگرداند؛ و این، گاهی اوقات ایجاب می‌کند که آن واقعیات، تبیین شوند و گفته شد که این، غالباً به معنای ذکر علل وقوع آنهاست. اما در این که مورخان، مدعی‌اند به فهم، دست یافته‌اند، تبیین‌هایشان چه شکلی به خود می‌گیرد و تلقی آنها از تبیین رضایت بخش چیست؟ طبیعتاً می‌توان پذیرفت که ماهیت موضوعی که مورخان برای پژوهش برگزیده‌اند، تا اندازه قابل ملاحظه‌ای این را مشخص می‌کند.

در ویکیپدیا اطلاعات تاریخی بسیار زیادی وجود دارد و برخی شیوه‌های رده‌بندی آنها در زیر آمده است.

تاریخ رده‌بندی شده برپایه مکان

تاریخ رده بندی شده برپایه زمان رخداد

رده‌بندی دانشگاهی

رده‌بندی‌های دیگر

(لزوماً بخشی از مطالعات دانشگاهی تاریخ نیست)

رده‌بندی‌های مکتبی


اگر چه تاریخ نگاری خالی از تعصب وجود ندارد[1]* (که معمول‌ترین نوع آن تعصب ملی‌است)، گاهی تاریخ می‌تواند از نظرگاه‌ها و دریچه‌های تنگ ایدئولوژیک مورد مطالعه قرار گیرد. پیروان این ایدئولوژیها اعتقاد دارند که نسبت به نگرش تاریخی آنان بی‌مهری شده و هرآبنه این نگرش تاریخی مهجور نگه‌داشته شده‌است. برای نمونه:

نوعی از ژرف اندیشی تاریخی نیز وجود دارد که اصطلاحاً به آن تاریخ معنوی گفته می‌شود. این مقوله توسط تاریخ نویسانی مطرح شده که بررسی و ارزیابی می‌‌نمودند که اگر برخی از رویدادهی ویژه اتفاق نمی‌افتاد و یا به شکل دیگری رخ می‌‌داد؛ چه می‌‌شد.

اگر علاقمند باشید می‌توانید به بخشهای منابع تاریخی مورد شک یا افسانه‌های تاریخی مراجعه نمایید. در آنجا فهرستی از باورها و رویدادهایی مشاهده می‌شود که در گذشته یا حال انتشار یافته و مورد توجه واقع می‌شوند ؛ در حالیکه ثابت شده حقیقت ندارند یا وقوع آنها به اثبات نرسیده است.

پانویس

(*)^  هرچند در این نظر مناقشه است.

جستارهای وابسته